به گزارش «رساگفت»: قد و قواره ارادهاش از دیوار مشکلاتش بلندتر بود. همسرش در زندان بود و هربار که به ملاقاتش میرفت، از پشت میلههای زندان، چیزی بجز غم و ناامیدی نمیدید. سه فرزند قد و نیم قد دارد و شاید آنها بهترین دلیل بودند تا به قامت یک مرد، با به دوش کشیدن بار مسئولیت، کلید معجزه زندگی خودش و دیگران شود. معجزهای که شاید بتوان گفت مصداق از فرش به عرش رسیدن است. برای بانو فائزه سرافراز اردکانی همه چیز از یک اتفاق تلخ شروع شد. باید بخاطر مشکلات همسرش به زندان اردکان رفت و آمد میکرد. حال و روز خوشی نداشت و این رفت و آمدها کلافهاش کرده بود. از طرفی با اینکه خودش هنر داشت، باید در کارگاه دیگران کار میکرد و درآمدش ناچیز بود. مشکلات از هر طرف، این بانوی جوان را تحت فشار قرار داده بود. او برای نجات از هزار توی مشکلات زندگی، از انجمن حمایت از زندانیان در خواست وام میکند که همین درخواست، آغاز تحول زندگیاش میشود.
در شرایط کنونی که تورم و گرانی، معیشت خانوادهها را با چالشهایی روبرو کرده است، سرپرست خانوار بودن، برای یک مرد سخت است، چه برسد که سرپرست خانوار، یک زن باشد. اما سرافراز که برخلاف سن کمش، سختیهای زیادی کشیده است، میگوید هیچوقت دلیلی برای کم آوردن نمیبینم و همیشه امیدوارهستم.
بلدِ رشته کاربافی، بلدِ کارآفرینی شد
در همان زمانی که برای درخواست وام مراجعه کردم، انجمن حمایت از زندانیان، قصد راهاندازی کانونی برای حمایت از زندانیان و خانوادههای آنها را داشت. از طرفی من در رشته کاربافی، بلدِ کار بودم و همین شد کلید همکاری من با نهاد. او حالا که روزنه امید را در زندگیاش دیده بود، میخواست فعل خواستن را صرف کند. مسیر را در پیش گرفت تا خیز موفقیت را برای خودش و شاید برای خیلیهای دیگر به ارمغان بیاورد. طرح، کلید خورد و بانو سرافراز آرزویش این بود که با این حرکت، چراغ خانههای زیادی، روشن شود. با شوقی که در چهره دارد، از شروع کارش میگوید؛ از اینکه دو اتاق کوچک در اختیارش گذاشتند و از روزهایی که قرار بود به خانوادههای زندانیان، کاربافی را آموزش بدهد.
ابتدای امر، تصمیم بر به کارگیری و آموزش زنان بدسرپرست و بیسرپرست بود؛ اما کم کم با رونق کار، خیلی از عموم مردم هم در قالب کانون همیاری اجتماعی امید اردکان، مشغول به کار شدند. امروز در کنار این بانوی اردکانی، زنان و مردان دیگری هستند که در برابر سختیهای زندگی، عقبنشینی نکرده و با عبور از جاده پرپیچ و خم مشکلات، حال بهتری از گذشته و صحبتهایی از جنس امید دارند.
نخ تسبیح همه کارآفرینیهای اردکان
مهدیه که 29 سال سن دارد، میگوید وقتی به خودم آمدم که درگیر مشکلات زندگی و زندان همسرم شدم و امروز مجبورم خودم نانآور خانواده باشم. اما پیدا کردن کار و راهاندازی هر کسبوکاری، سختیهای خودش را دارد. تا اینکه با کانون همیاری اجتماعی امید اردکان آشنا شدم و با دریافت وام و خرید وسایل لازم، حالا برای خودم به صورت مستقل، مشغول به کارهستم. هنوز خیلی از مشکلاتم پابرجاست و همسرم در زندان است؛ اما حداقل دغدغه درآمد و کار را ندارم.
الهام هم که از دوران نوجوانی، قالیبافی کرده است، حالا در میانسالی که کارکردن در خانههای مردم و پای دار قالی دیگران کار کردن، کلافهاش کرده بود، از حس خوبی میگوید که دستش به دار قالیاش میرسد و دیگر برای خودش کار میکند.
علی هم علیرغم علاقهاش به کارِ چاقوسازی، چون توان خرید وسایل و دستگاهها را نداشت، به شغلی دیگر روی آورده بود. اما او نیز امروز با در اختیار داشتن وسایل لازم به حرفهای که به قول خودش در حال فراموشی است، روی آورده و دوست دارد چاقوسازی، همچون گذشته، احیا و حال خوشی داشته باشد. گویی دانههای قصه را از هر طرف بیندازیم، به یک اسم میرسیم؛ فائزه اردکانی.
او که یک سال قبل، قرار بود کاربافی را آموزش بدهد و خودش تنها بود، امروز نه در رشته کاربافی، که در 10 رشته مثل کاربافی سنتی و جدید، پلاسبافی، زیلوبافی، تسمهبافی، چاقوسازی و … حدود 180 کسبوکار در اردکان راه انداخته است.
این بانوی جوان که 30 سال سن دارد و خودش سرپرست خانواده است، حالش را برای اشتغال این زنان، خوب توصیف میکند و میگوید خوشحالم که توانستیم با این شغلهای خردوخانگی، در کاهش هزینهها، افزایش درآمد خانواده و اقتصاد جامعه، نقشآفرین باشیم. او به نقشش در راهاندازی انواع کسبوکارهای خردوخانگی، اشاره میکند و اظهار میدارد سعی کردم به افرادی که برای کسب وکارشان (چه کسبوکار جدید و چه تثبیت کسبوکار قدیمیشان) مراجعه میکنند، مشاوره و راهنمایی کنم. مثلا از کجا شروع کنند و چه تجهیزاتی بگیرند و مواد اولیه و الیاف را از کجا تهیه کنند.
فرایند هم به این صورت هست که از جاهای مختلف (مثل انجمن حمایت از زندانیان، بهزیستی، دادگستری، کمیته امداد، فرمانداری و حتی خود مردم) به من معرفی میشوند. بعد از آن، اگر در رشته کاربافی باشد، خودم میزان مهارت و توان آنها را بررسی و آنها را راهنمایی میکنم و یا در رشتههای دیگر به کارشناسان دیگر ارجاع میدهم. بعد از اینکه معلوم شد چقدر توانمند هستند و چقدر نیاز به آموزش دارند، آنها را به دورههای مختلف معرفی میکنم. نهایتا برآورد هزینه را انجام میدهیم و وام را براساس این هزینه اعلامی، دریافت و در بازار اعضا بعد از خرید، کارشان را آغاز میکنند.
این بانوی اردکانی به حمایتهای نهاد مردمی رسالت، انجمن حمایت از زندانیان اردکان و شرکت معدنی و صنعتی چادرملو اشاره میکند و یادآور میشود با حمایت زنانی از جنس سرافراز و سرافرازها، هم درآمد خانواده تامین میگردد و هم باری از دوش جامعه برداشته میشود. همیار کانون همیاری اجتماعی امید اردکان، یکی از هزاران بانوی سرزمین ما است که سختیهای روزگار نه، تنها نتوانست او را از پای در بیاورد، بلکه از او انسانی قویتر و با اعتماد به نفس ساخته تا در جاده پرپیچ وخم کار و کارآفرینی، ورود کند و به موفقیت برسد.