به گزارش «رساگفت»: کتاب «کوچک زیباست» به اقتصاد با ابعاد انسانی میپردازد؛ لذا به انواع آلودگیهای زیستمحیطی به ویژه آلودگیهای هستهای، مسابقه توسعهیافتگی و تهدیدات جدی حیات در کره زمین، لزوم توسعه روستایی و … میپردازد. این کتاب، نوشته ارنست اف شوماخر و ترجمه علی رامین است که در حدود 248 صفحه در قطع رقعی توسط انتشارات صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران به چاپ رسید. در فضای مجازی، میتوان از تارنماهای ایران کتاب و انتشارات آگاه، این کتاب را تهیه نمود.
از بزرگترین اشتباهات این است که بعضیها فکر میکنند مساله تولید، حل شده و بشر به سن بلوغ رسیده و فکر میکند الان مهمترین وظیفه کشورهای ثروتمند، آموزش برای فراغت و مهمترین وظیفه کشورهای فقیر، انتقالدادن تکنولوژی به جامعه خودشان است. اگر نگاهی تاریخی داشته باشیم متوجه خواهیم شد که سوختهای فسیلی، درواقع سرمایههای جوامع بودند و نباید به راحتی، درآمد حاصل از فروش آنها هزینه مصرف میشد؛ بلکه باید صندوقی مخصوص در نظر میگرفتند و پول این سوخت مهم را در راه تکامل روشهای تولید و الگوهای زندگی به کار میبردند. مسابقهای که در به پایان رساندن این سوخت به ویژه بعد از انقلاب صنعتی پیش آمد به صورت ناخواسته در جهت نابودی حیات بشر بود.
حتی آب و باد هم به قدری انرژی تولید نکردند که جایگزین سوختهای فسیلی شوند. مسابقه در استخراج بیشتر و مصرف بیشتر سوختهای جایگزین زغال سنگ مثل نفت، موجب آلودگیهای بیشتر، مصرف بیشتر و کمترشدن منابع زیرزمینی شد. ناگفته نماند که بیشترین مصرفکننده سوختهای فسیلی، ثروتمندان هستند نه فقرا. نگاه به غرب به کار، چیزی شبیه شر بودن است که باید تا جایی که میشود از آن فاصله گرفت و اجتناب کرد؛ لذا بین تفریح و کار، تفکیک واضحی صورت میگیرد. به همین جهت، تولید بیشتر و متعاقب آن مصرف بیشتر، جهت رفاه و تفریح بیشتر، مد نظر است که خود به خود به نابودی حیات در کره زمین کمک مینماید. اینها باعث میگردد روستاییان برای رفع نیازهایشان به شهرها مهاجرت کنند و شهرها بزرگ و بزرگتر شوند و عظیمشهر شکل بگیرد. شهرهایی عظیم و بعضا بدقواره با انواع آلودگیها و مردمان بیکار و فقیر. اگر روستاها روی پای خود میایستادند هیچ وقت نیاز به این شکل مهاجرت مفرط نبود، اما این کاری بود که مصرفگرایی به وجود آورد.
تربیت
بحث تربیت، یکی از مقولههای مهم اشاره شده در کتاب است و نظر اندیشمندان در این زمینه نیز مطرح میگردد. تربیت به معنی انتقال دانش و دروس به شاگردان نیست. باید به دانستههای خود واقف باشیم و اگر هم چیزی را نمی دانیم، به این ندانستن، عالم باشیم. اگرچه امروز، اقتصاد، تدریس میشود بدون اینکه هیچ آگاهیای از دورنمای طبیعت انسانی که زیرساز نظریه اقتصادی امروز است وجود داشته باشد.
بشر، منابعی را مصرف میکند که خودش قادر به ساخت آنها نیست. از طرف دیگر، در دنیایی حساس زندگی میکند که یک سانتیمتر مکعب خاک حاصلخیز، شامل میلیاردها ارگانیسم زنده است که اکتشاف کامل آنها خارج از توانایی بشر میباشد. در صورتی که نهایت مطلوبِ صنعت، چیزی جز حذف مواد زنده از فراگردها نیست. انسان بدون صنعت میتواند زندگی کند اما بدون کشاورزی، هرگز. از زمان خلقت بشر، امکانات زندگی انسان وجود داشت و لذا اینطور نبود که اگر صنعت نبود، حیات هم نباشد. اما مسیر فعلی صنعت، نابودی حیات در زمین است.
صنعت، دستاوردهای اندک و نیازهای زیادی دارد که منجر به افزایش شهرنشینی شد و عواقب اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی خاص خودش را هم به همراه داشت.
خطرات منابع زیرزمینی و خطرات هستهای
بدون شک، یکی از خطراتی که متوجه زندگی انسان شد، آلودگیهای حاصل از مصرف سوختهای فسیلی بود؛ همچنین نابودی این منابع ذیقیمت و نرسیدن آن به آیندگان. بعضیها با ذوقزدگی گفتند انرژی هستهای به موقع از راه رسید! در صورتی که خطرات ناشی از پسماندهای هستهای، قابل قیاس با خطرات پسماندهای سوختهای فسیلی نیست. اینها در شرایطی است که انرژی هستهای، فقط در جهت صلحآمیز خود استفاده شود. گویا بشر، میراثی را برای آیندگان میگذارد که خودش هم نمیداند چگونه باید با آن خطرات، مقابله کرد.
در مورد اشتغال، پیشنهاد میدهد که فرصتهای اشتغال باید در مناطقی به وجود بیاید که مردم در آنجا در حال حاضر به سر میبرند، نه عمدتا در کلانشهرها. فرصتهای اشتغال باید (به طور متوسط) به اندازه کافی ارزان باشند؛ به نحوی که بتوانند در مقیاس بزرگی ایجاد شوند. روشهای تولید مورد استفاده هم باید نسبتا ساده باشد، از این جهت که تقاضا برای مهارتهای سطح بالا نه تنها در خود فراگرد تولیدی، بلکه در مسائل مربوط به سازمان، تامین مواد خام، تامینهای مالی، بازاریابی و غیره به حداقل کاهش پیدا کند. در نهایت باید گفت تولید باید اساسا از مواد محلی استفاده کند و در مجموع، برای استفاده محلی انجام شود.
در انتها به بحثهای مالکیت میپردازد و انتقادهایی از مالکیت عمومی دارد. دستکشیدن از کارمندیِ صرف که درواقع دستکشیدن از سرمایهداری است، نشان میدهد که کتاب با سرمایهداری صرف هم موافق نیست. هر چند در مورد بخش خصوصی نیز صحبت مینماید.
سخن آخر اینکه جملات ارزشگذاریشده، به شکلی قابل توجه در کتاب وجود دارد؛ عباراتی چون فقید، بزرگ و قدیس از جمله آنهاست.