به گزارش «رساگفت»: مجری
از شما در مورد کارهای کوچک شنیدیم و کسب و کارهایی که نیاز به سرمایه آنچنانی نداشت و آدمها میتوانستند در همان فضایی که هستند حتی در خانه خودشان این کارها را شروع کنند و به نتیجه برسانند و به عبارتی کارآفرین بشوند.
صفری
بله من اجازه میخواهم که بحث امروزمان را با این ضربالمثل شروع کنیم. حتما این ضربالمثل معروف را شنیدید که یک چیزی یا یک کسی مثل قالی کرمان است.
مجری
بله یعنی هر چقدر که اتفاقا میگذرد بهتر میشود.
صفری
بله به تدریج، هر چقدر تجربه، بیشتر میشود و هر چقدر، بیشتر از عمرش میگذرد انگار باارزشتر میشود. کسب و کارهای خرد و خانگی هم اینطور هستند؛ یعنی این کسب و کارها باید آن فراز و فرودها را طی کنند و بابتشان باید زحمت کشید تا به آن نقطه ارزشمند خودشان برسند. امروز با یک داستان دیگر با یک رویداد دیگر، اتفاقا از استان کرمان در خدمت شما هستیم.
مجری
پس با قالی کرمان بی ربط نیست.
صفری
بله داستان ما به خانم حسینزاده بر میگردد که اصالتا اهل گلباف هستند. اما بزرگ شده شهر کرمان میباشند. خانم حسینزاده از موقعی که خردسال بودند و در سنین کودکی به سر میبردند، هر موقع که به خانه پدربزرگشان و یا بین اقوام میرفتند سراغ پدربزرگشان را در کارخانه میگرفتند.
مجری
خانه و کارخانه؟ یعنی کارخانه پدربزرگ در خانه بوده است؟
صفری
گلباف به واسطه اینکه از گذشته، مشهور به قالیبافی بوده است و اصلا این نام از آنجا گرفته شده است، افراد مختلف در آن قالیبافی میکردند؛ اما این شکل بوده است که این رسم را داشتند که یک قسمت از خانه را اختصاص به دار قالی میدادند. دار قالی را آنجا میگذاشتند و شخصی که قالیبافی میکرده به آنجا میرفته و کارش را انجام میداده است.
مجری
و هر جایی که دار قالی بوده است کارخانه بوده است؟
صفری
بله در واقع کارِ خانه معنای بهتری شاید برساند. هر موقع هم که خانم حسینزاده به گلباف مراجعه میکردند و میخواستند دنبال پدربزرگشان بگردند به کارخانه میرفتند.
مجری
پس همه پدربزرگهای گلبافی کارخانهدار بودند.
صفری
بله. خیلیها روزگاری در گلباف، کارخانهدار بودند. حتی در بعضی از خانهها چند کارخانه وجود داشته است. خانم حسینزاده هم آهسته آهسته در این فضا بزرگ میشوند و از همان بچگی هم بیشتر از اینکه به دنبال عروسک باشند به دنبال این بودند که یک عروسک از چه چیزهایی تشکیل شده است. اجزای تشکیل دهندهاش چیست. بعدا که بزرگ میشوند همین احساس را در مورد ساختمانها پیدا میکنند. وقتی ایشان در نوجوانی وارد یک ساختمان میشدند، همیشه به این فکر میکردند که چرا اتاق در اینجا قرار گرفته است و چرا آشپزخانه این شکلی است و تاثیر این طراحی روی آدمها چگونه است. آدمهایی که در این خانهها زندگی میکنند چطور آدمهایی هستند. همین مساله هم بذر علاقه ایشان به رشته معماری را در ایشان گذاشت. آهسته آهسته در دبیرستان، کنکور میدهند و سال اول در رشته ریاضی قبول میشوند و با مادرشان برای ثبت نام به دانشگاه مراجعه میکنند و مدارک را هم با خودشان میبرند؛ اما هر چقدر که با خودشان کلنجار میروند، میبینند که ته دلشان با ریاضی نیست. به رشته ریاضی راضی نمیشوند و با مادر، صحبت میکنند که ثبت نام نکنند و به خانه بر میگردند و سعی میکنند که سالهای بعد، معماری قبول شوند. در همین سالها ازدواج هم کردند و آهسته آهسته در کنکور هم شرکت میکنند و در رشته معماری پذیرفته میشوند و جزو شاگردان ممتاز بودند و بعد از درس هم به کلاسهای معماری میرفتند. چون فکر میکردند که هنوز، چیزهایی برای آموختن وجود دارد. درسشان که تمام میشود، معماری یک مسجد را میپذیرند که در کرمان زیر نظر استادشان انجام شود. اتفاقا یک عکسی از معماریای که ایشان برای این برهه انجام دادند را برایتان آوردیم.
مجری
خیلی زیباست.
صفری
بله بر خلاف آن چه که خیلی از ما تصور میکنیم، معمار، کسی نیست که طرحی را بِکِشد و تمام شود. اتفاقا در حین پروسهی اجرا کنار تیم اجرایی هست تا زمانی که کار به اتمام برسد و اگر نیاز است که در طرح، تغییراتی ایجاد شود، آن تغییرات را اعمال میکند.
مجری
این تصویر و مسجدی که طراحی شده است، به نظر هم میآید که کار عظیم و پیچیدهای است و خیلی زیبا و خاص است.
صفری
داخلش زیباتر است و همین موضوع باعث شد که هماهنگیهایی که انجام پذیرفت، باعث شود که ایشان با همسرشان یک دفتر معماری تاسیس کنند. علاوه بر پروژه مسجد، پروژههای دیگری هم انجام دادند. دوستان و آشنایان پیش ایشان آمدند و از ایشان خواستند که ایشان واسطه شوند تا مادرشوهرشان به آنها قالیبافی یاد دهد. ایشان با خانوادهای وصلت کرده بودند که اتفاقا خیلی فنی و هنرمند بودند و از روزهای اولِ ازدواج، یک روز با همسرشان رفته بودند سر زمین و آنجا دیده بودند که تراکتور، خراب است. تصورشان این بوده که یک نفر را صدا میکنند که این تراکتور را تعمیر کند؛ اما خودشان همه کارها را انجام دادند. کاملا تراکتور را یک بار، پایین آوردند و بالا آوردند و این همه فنی و مسلط و حرفهای کار را انجام دادند. مادرشوهرشان هم اتفاقا خیلی هنرمند بودند و در هنر قالیبافی، خیلی دستی بر آتش داشتند.
مجری
خیلی زبانزد بودند که دوستان سراغشان آمدند و خواستند از ایشان یاد بگیرند.
صفری
بله. در مهمانیها و آشناییهای مختلف، مراجعه میکردند و از ایشان میخواستند که یاد بدهند و ایشان هم دریغ نمیکردند. همین اتفاق هم در زندگی ایشان، تغییر شگرفی ایجاد کرد. در مورد این تغییر صحبت خواهیم کرد.
مجری
آقای صفری الان با یک مادرشوهر خیلی هنرمند، روبرو هستیم که دوستان خانم حسینزاده، ایشان را واسطه میکنند تا این فرصت برایشان ایجاد شود که قالیبافی را آموزش ببینند.
صفری
بله. دوستان و آشنایان برای وساطت، پیش ایشان میآیند. ایشان در مهمانیهای مختلف، این کار را میکردند. یادمان نرود که داستانمان در مورد کرمان دارد اتفاق میافتد؛ یعنی شهری که قالیاش معروف است و در دنیا شناخته شده است و ضربالمثل دارد و این هنر میان مردم کرمان از قبل وجود داشته و با آن آشنا بودهاند. مادرشوهر خانم حسینزاده هم در این هنر، خیلی وارد بودند و خیلی مسلط بودند و همین مساله باعث میشد که خیلی به ایشان مراجعه کنند. دوستانی هم که مراجعه میکنند هدفشان این است که این قالی یا قالیهایی که بافته میشود به قالیمبل، تبدیل کنند. قالیمبل، یک محصول خیلی هنرمندانه و نفیس است.
مجری
بسیار زیبا است.
صفری
همانطور که در تصویر میبینید همان مبلهای خودمان هستند با این تفاوت که با چوب کار میشود و به جای روکش پارچهای، از فرش استفاده میشود. خیلی مبلهای شکیل و زیبایی هستند و در کرمان به قالیمبل مشهور هستند و در تهران هم میتوان یافت کرد. این افراد هم در ذهنشان این بوده است که این قالیهایی که میبافند را بتوانند به قالیمبل تبدیل کنند. خانم حسینزاده نامفهوم به خانه مادرشوهر بیایند که ایشان به زحمت میافتند. بنابراین به این فکر میکنند که کجا میتوانند فراهم کنند که همه آنجا بیایند. یک ملک پدری داشتند که خالی بوده است؛ لذا با پدر صحبت میکنند و اجازه را میگیرند که خانمها آنجا بیایند. اما این، همه ماجرا نبوده است؛ چرا که مواد اولیه بوده است و دار قالی، مساله است و خود همین دار قالی، نکات زیادی دارد؛ چون بسیاری از دارهای قالی که الان در بازار وجود دارند سایز خیلی بزرگی دارند.
مجری
برای بافت فرش در نظر گرفته شدند.
صفری
و حتی قالیمبل را که میبافند اصطلاحا یک نفر باید همه ست را ببافد؛ در صورتی که یک ست، شامل شش تا مبل است. چرا باید یک نفر بدوزد؟ چون یک دست باشد.
مجری
در بافتنی این را داشتیم و وقتی مادرم کار را دست میگرفت، معلم متوجه میشد و میگفت از اینجا دست، عوض شده است.
صفری
حتی دیدید، در کوبیدنی که یک قالیباف انجام میدهد، خیلی تفاوت دارند. در قالیمبل خیلی مهم است که این ست، کاملا یکسان باشند. اما خانم حسینزاده برای اینکه کار را یک مقداری بهرهورتر کنند و زمان را کمتر کنند، یک ایدهای در ذهنشان بوده است. چون یک ست قالیمبل یک سال زمان میبرد و خیلی زمانبر است. به ذهنشان میرسد که آیا میشود یک دار قالی طراحی کرد که مخصوص یک نفر باشد و یک نفر پشت آن کار کند و بتوانند کار افراد را با هم تجمیع کنند. با افراد مختلفی صحبت میکنند و با اساتید دانشگاه و بازاریها و خود مادرشوهر به این نتیجه میرسند که میشود این کار را کرد. بعضیها مخالف و بعضیها موافق بودند؛ اما مادرشوهر ایشان یک سری استانداردهای کاری مشخص میکنند؛ مثل این که در 10 سانت، چند ردیف باید بافته شود و چه مقدار باید گره بخورد. تصمیم میگیرند که این کار را شروع کنند و خانم حسینزاده هم تصمیم به طراحی یک دار قالی میگیرند. از آنجایی که خانواده همسرشان خیلی فنی بودند، پدرشوهرشان قبلا یک دار قالی برای مادرشوهرشان طراحی کرده بود که خیلی سبک بود و چرخ داشت.
مجری
کسانی که تراکتور را سرِ هم میکنند، دار قالی برایشان چیزی نیست.
صفری
اولین الهام را از همان دار قالی میگیرند و ابعادش را تغییر میدهند و یک چراغ برایش تعبیه میکنند. یک نمونه از همان دار قالی که طراحی کردند را در تصویر نشان میدهیم. همانطور که در عکس میبینید، پشتی و نشیمنگاه یک نفر را راحت میدوزد و کار شش نفر با هم تجمیع میشود.
مجری
الان این دار قالی به صورت انحصاری طراحی خانواده حسینزاده است؟
صفری
بله و کار دیگری که میکنند برای اینکه دستها و بافت، یکسان باشد این است که در طرح و الگویی که استفاده میکنند، تغییراتی ایجاد میکنند. در واقع در گذشته خیلی دور، قالیبافان در ذهنشان طرح را داشتند و میبافتند؛ اما جلوتر، بارها و بارها از یک طرح، کپی گرفته میشد و جلوی چشمشان قرار میدادند تا نقش را ببافند. اما خانم حسینزاده برای اینکه کار را سادهتر کنند با استفاده از نرمافزاری که در معماری داشتند با توجه به اینکه نرمافزار تخصصی قالی هم وجود دارد ولی ایشان بلد نبودند با همان نرمافزار معماری و چند نرمافزار ساده دیگر، کار را ساده میکنند و گرهها را با رنگها مشخص میکنند و جایشان را مشخص میکنند و یک چاپ میگیرند و در اختیار هر کدام از افراد قرار میدهند تا بتوانند طبق آن، کار را انجام دهند. بنابراین جای هر گره و جای هر ردیف، خیلی مشخص، بیان میشود؛ حتی رنگها مشخص میشود و کار، کاملا یک دست و منظم میشود. همین شروعی میشود برای کار بافتن. خانمها آنجا دور هم جمع میشدند و کار قالیبافی را انجام میدادند. یک نکتهای که اینجا وجود دارد این است که خود خانم حسینزاده همیشه کارها را انجام میدادند و مواد اولیه را میخریدند و هماهنگیها را انجام میدادند و اگر نیاز به فروش بود، فروش را انجام میدادند و این مساله باعث میشد خیلی وقتشان گرفته شود. بعد از مدتی دفتر معماری را کنار همین ساختمان آوردند و بعد از یک مدتی دفتر معماری را جمع میکنند تا به این کار برسند. هر کدام از افرادی که در این حوزه فعال بودند خواهر و یا همسایهشان را معرفی کردند و آدمهای مختلف، نزدیک هشتاد نفر، درگیر این کار شدند؛ اما یک مشکلی برای خانمها پیش آمد و این بود که خیلیهایشان متاهل بودند و این رفت و آمد و زمانی که از ایشان گرفته میشد، باعث میشد که به کارِ خانه نرسند. پیشنهاد میشود که آیا میشود دار قالیها را به خانه برد و در خانه این کارها را انجام داد. خانم حسینزاده از گذشته به یادش بود که همیشه در گذشته، گلباف این شکلی بوده است و این محل، اصالت نداشت بلکه کار، اصالت داشت. بنابراین یک مکانیزمی طراحی میشود و با یک جایی صحبت میکنند.
مجری
که کارخانهها برگردند به خانه.
صفری
بله و آدمها برای تسهیلات، به آنجا معرفی میشدند و تسهیلات میگرفتند و هزینه دارهای قالی را میگرفتند و به شکل قسطی، پرداخت میکردند و دار قالیها در خانه میرفت. در بخش سوم، با حضور خانم حسینزاده صحبت کنیم که این الگو چطور توانسته است که در جاهای مختلف کشور، تاثیرگذار باشد. خانم حسینزاده! یک گریزی به داستان ایشان بزنیم. جمعی که خدمت شما رسیدند و قالیبافی را یاد گرفتند یک جمعی از ایشان، بعدها از همین طریق، امرار معاش کردند و این یک ایدهای شد که یک سری کسب و کارهای خرد و خانگی را میتوان ایجاد کرد و توسعه داد و شما این مدل را همراه گروه دیگری از سازمانها و افراد دیگر، ابتدا به گلباف بردید و بعد هم جاهای دیگر بردید و توسعه دادید و کسب و کارهای خرد و خانگی در قسمتهای مختلفی از کشور رونق گرفت. سوال این است که چه شد که این مسیر را انتخاب کردید؟ شما معماری خوانده بودید اما کسب و کارها آن هم در حوزه خرد و خانگی را انتخاب کردید.
حسینزاده
همانطور که شنیدید بنده از همان زمانی که متوجه شدم اطرافم چه خبر است از همان بچگی در محیطی بودم که افراد در خانه، کار میکردند و این تجربه به نظرم منحصر به فرد نیست. خانه پدربزرگم که میرفتم، میدیدم که ایشان در کنار ما دارند کار میکنند و ما کنار ایشان، بازی میکنیم و ایشان هیچوقت از ما برای کارشان جدا نمیشوند. بنابراین همیشه در ذهنم بود. صدای گلباف، همان صدایی که در خاطراتم از گلباف هست این است که صدای دفههایی که روی قالی کوبیده میشد و مشخص بود که خیلی از همشهریهای ما هم به این کار مشغولاند و قطعا یک عدهای حتی مواد اولیه هم برای این قالیبافان تامین میکردند. برای ادامه تحصیل هم که معماری را انتخاب کردم و تحصیلم تمام شد. ولی باز هم به صورت خرد و خانگی کار را ادامه دادم؛ یعنی پروژه میگرفتم و در خانه انجام میدادم و به مشتری تحویل میدادم. بحثی که در مورد توسعه مشاغل خرد و خانگی بود به نظرم تلفیق همه این تجارب و تحصیل بود که داشتم.
مجری
کلا برای شما کار عجین شده با خانه است و این که کار در خانه انجام شود.
حسینزاده
بله. اصلا نوع دیگری از کار برایم تعریف شده نبود و در ذهنم تعریف نشده بود. این که معماری هم خوانده بودم شاید موثر بود؛ چون فکر میکردم آیا میشود فضایی را طراحی کنیم که این مشاغل خرد و خانگی در آن فضا و بستر، بتوانند بهتر توسعه یابند و راحتتر توسعه یابند؟ این شد که به این مسیر آمدیم.
صفری
خیلی از ما وقتی لفظ کسب و کار خرد و خانگی را میشنویم فکر میکنیم که محدود به ترشی و کلوچه و کارهای ساده میشود که به سادگی هم به ثمر میرسد. آیا کسب و کارهای خرد و خانگی، حوزههای مختلفی دارند و تاثیرگذاری آن چطور است؟
حسینزاده
نه. به هیچ عنوان، کسب و کارهای خرد و خانگی اصلا کم اهمیت و بی اثر نیستند. یعنی گستره وسیعی از فعالیتها میتوانند به صورت خرد و خانگی انجام شوند؛ از جمله صنایع دستی و مواد غذایی و تولید محتوا و نرمافزار و قطعات الکترونیکی. طیف وسیعی را شامل میشوند و به هیچ عنوان هم بی اثر نیستند. چون از کنار هم قرار گرفتن این مشاغل خرد، حتما اینها قدرت زیادی پیدا میکنند و میتوانند روی مسائل مهم، تاثیرگذار باشند. مثلا اگر اهالی روستاها و شهرهای کوچک، به پرورش دام سبک بپردازند -که یک شغل خرد و خانگی است- میتوانند در مساله گوشت آن روستا و شهر کوچک و نهایتا کشور تاثیر مثبت داشته باشند و اگر فعالیتهایی که تولیدشان به صورت خرد و خانگی در روستاها و شهرها امکانپذیر است، شرایط فراهم شود که آنجا تولید بشوند، قطعا نیاز به مهاجرت کم میشود و معضلاتی مثل حاشیهنشینی را شاید کمتر نموده و حتی حل کند و اینها مسائل کمی نیستند.
مجری
الان با توجه به این نکتهای که دارید میگویید ممکن است برای مخاطب، این سوال پیش بیاید که من هم دوست دارم در این حوزه فعالیت کنم و کسب و کار خردی را راه اندازی کنم اما آن رشته را چطور پیدا کنم؟
حسینزاده
با توجه به صحبتهایی که تا الان داشتیم همه ما در یک محیط و شرایطی بزرگ شدیم که به صورت خودآگاه و ناخودآگاه یک سری مهارتها و توانمندیهایی به ما منتقل شده است که یک مقداری نیاز دارد که خودمان، خودمان را مورد بررسی قرار دهیم و بشناسیم و ببینیم که کدام یک از آموزشها و مهارتها را میتوانیم روی آن تمرکز کنیم و ارتقا دهیم و تبدیل کنیم به یک فعالیتی که از آن، کسب درآمد داشته باشیم.
صفری
در واقع انگار باید یک نگاهی به خودمان بیندازیم و به اطرافمان و حتی گذشتگانمان. برای مثال اگر پدربزرگهای ما به پرورش دام، مشغول بودند شاید پرورش دام یا حیوانات دیگر بتواند یک نقطهای باشد که بتوانیم در آن کسب درآمد داشته باشیم. بعضی وقتها خود محیط یعنی اقلیمی که داریم در آن زندگی میکنیم و نظم طبیعی مردم و همه این موارد میتوانند الهامبخش باشند که چه کسب و کاری را میتوانیم شروع کنیم و از آن امرار معاش داشته باشیم.
مجری
پس حتما با یک سری مسائل و مشکلات مواجه است و یک سری اقدامات باید انجام دهد. در این مورد یک مقداری برای ما توضیح دهید.
حسینزاده
قطعا هر کسب و کاری مسائل و نکات مربوط به خودش را دارد. کسب و کارهای خانگی هم اینطور هستند که کسی که انتخاب میکند که در چه رشتهای میخواهد فعالیت کند نامفهوم چه تجهیزاتی را نیاز دارم و چه مواد اولیهای را نیاز دارم و چه آموزشهایی را نیاز دارم و قطعا برای اینها باید یک تامین مالی صورت گیرد. یعنی یک سرمایهای داشته باشم. اینکه این را از کجا بیاورم و چطور خرج کنم، در مسیر راه برای سرمایه اولیه و یا ادامه مسیر لازم و مهم است. یکی دیگر از نکاتی که مهم است این است که برای ارتقاء شغلم، در چه جمعهایی باید قرار گیرم. یکی سری از افرادی که باید با ایشان در ارتباط باشم، قطعا کسانی هستند که در یک حوزه با هم فعالیت داریم و یا اینکه حوزههای مرتبط با هم وجود دارند. به هر حال من باید شناخت و تسلط کافی به این فضایی که میخواهم کار کنم را داشته باشم. اینکه من خدمات یا محصولاتم چه مخاطبی دارند و بازار فعالیت من چه کسانی هستند و چطور میتوانم با ایشان ارتباط بگیرم و محصولم را از کانالهای بیشتری به ایشان معرفی کنم و چقدر نیاز آنها را برطرف میکنم حائز اهمیت است. اینها همگی مسائلی است که پرش باید قطعا در مورد اینها شناخت پیدا کند و اطلاعات به دست بیاورد و در نهایت هم اراده و پشتکار و ناامید نشدن قطعا به موفقیت میانجامد.
صفری
خانم حسینزاده! خیلی از بینندگان این سوال را دارند که رشته را انتخاب کردند و با خیلی از این مشکلات هم آشنا شدند. شما به عنوان یک گروه دیگری از سازمانها یک الگویی را در نقاط مختلف کشور، توسعه دادید که دارد از آن استفاه میشود و کسب و کارهای خرد و خانگی، راه اندازی میشود. راه حل شما برای این مشکلات، چیست؟ یعنی چطور آدمها میتوانند وارد این فرایند شوند و کار را شروع کنند؟
حسینزاده
بله به هر حال در کشور، الگوها و مدلهای مختلفی طراحی شده است که کمک میکند به کسانی که میخواهند به صورت خانگی فعالیت کنند. ما هم یک الگوی بومیای را طراحی کردیم که کمک میکند که در این بستر و این پلتفرمها افراد بتوانند با هم ارتباط داشته باشند و با همحوزهایهای خودشان و با افراد مرتبط و با کسانی که بازار هدف محصول و خدماتشان هستند و میتوانند از طریق این پلتفرمها محصولشان را به افراد بیشتری معرفی کنند در ارتباط باشند. تامین مالی در این الگویی که طراحی شده است بر اساس سنت حسنه قرضالحسنه میتواند در بستر همیاری اجتماعی به صورت قرضالحسنه اتفاق بیفتد و امیدواریم این الگو کمک کند که این کار و کسبها بهبود یابند و راحتتر انجام شوند.
صفری
نکته ایشان، من را یاد راستههای قدیم بازار میاندازد. جایی که همه یک چیز را دارند میفروشند و در ظاهر، فکر میکنیم باید با هم رقابت داشته باشند؛ اما همین همیاری که با هم دارند باعث میشود کسب و کار همه ایشان بهتر انجام شود و رونق پیدا کند. نکته خیلی ظریفی هم که خانم حسینزاده اشاره کردند این است که وقتی جمعها کنار هم قرار گرفتند و ارتباطات، شکل گرفت باز هم رونق کسب و کار، خیلی بهتر اتفاق میافتد. یعنی وقتی بدانم از چه کسی باید بخرم، فعالیت خرید و فروشم در بستری انجام میشود که اعتمادساز است و منصفانه است. وقتی بدانم محصولم را کجا باید بفروشم و بستری دارم که میتواند به من کمک کند، همگی میتواند فرایند کارآفرینی را تسهیل کند. خانم حسینزاده! خیلی از بینندگان عصر شیرین، خانمهای خانهدار هستند و خیلیهایشان بچه دارند و وقت زیادی را باید به بچهها بپردازند و دغدغههای مختلفی دارند. آیا راهاندازی کسب و کار خرد و خانگی را به یک خانم خانهدار توصیه میکنید؟
حسینزاده
بله این برای خانم خانهدار، شاید از مناسبترین گزینههایی است که میتوان پیشنهاد داد. یعنی پیشنهاد، همین فعالیتهای خانگی هستند که این خانمهای خانهدار بتوانند هم از پس وظایف خانه بر بیایند و هم کنار بچهها باشند و هم بتوانند کارشان را انجام دهند؛ اما نیاز به برنامهریزی و نظم دارد. یعنی از همان دورانی که پدربزرگم بودند و فعالیت میکردند من یادم میآید که ایشان واقعا منظم بودند. این نظم در کاری که میخواهیم در خانه انجامش دهیم خیلی مهم است. یعنی نباید اتفاقی بیفتد که کار، باعث شود که اهالی خانه از آن کار، اذیت شوند و این فقط با نظم و برنامهریزی است که یک خانم خانهدار میتواند داشته باشد.
مجری
گفتید خاطره. چیزی در ذهنتان در این مسیری که طی کردید که اتفاق شیرین یا خاطره خاص باشد، هست؟
حسینزاده
بله یکی از شیرینترین اتفاقاتی که این چند وقت افتاده است و خیلی حس خوبی به ما داده است این است که حدود پنج سال پیش در گلباف، کارآفرینی و کارهای خرد و خانگی در بستر همیاری اجتماعی در این الگو شروع به فعالیت کرد و الان، نزدیک است که ان شاء الله گلباف، جشن خودکفایی خودش را در تولید گوشت، بگیرد و نیازی به واردات گوشت نداشته باشد و این قدرت کسب و کارهای خرد و خانگی را نشان میدهد.
صفری
ان شاء الله بتوانیم این جشن را در سراسر کشور بگیریم. نکتهای هم که در مورد کسب و کارهای خانگی، خیلی برجسته است این است که مثل همان قالی کرمان هستند؛ یعنی وقتی زمان، برایش گذاشته میشود و فراز و فرود را طی میکنند، نقش خودش را نشان میدهد و ارزش خودش را پیدا میکند و به نقطه مطلوب خودش میرسد. خب این الگو در سراسر کشور دارد استفاده میشود و شاید خانوادههای خیلی زیادی، الان در حوزه کسب و کارهای خرد و خانگی مشغول هستند.
مجری
قبلا شاید به کارهای خیلی بزرگ و کارخانهای و نشدنی فکر میکردم اما حضور شما باعث شد که اگرچه متوجه شوم که این کارها احتیاج به همت و نظم دارد، اما متوجه شدم که خیلی هم سخت نیست و میتوانیم از هنری که در خانواده و اجداد ما و نکاتی که در اقلیم ما بوده است استفاده کنیم و کسب و کارها را شکل دهیم.