همه آنهایی که یک کسب و کار، راهاندازی میکنند، پایداری کسب و کارشان، برایشان مهم است. پایداری کسب و کار، یعنی به اصطلاح خودمان، چرخشان بچرخد.
اما در کسب و کار، عوامل مختلفی وجود دارد که در پایداری، مهماند. یکی از آن عواملی که اتفاقا خیلی هم اساسی است و باید در نقاط ابتدایی به آن توجه شود، بحث مربوط به رشته است. اینکه ما چرا باید یک کسب و کار خاص را راهاندازی کنیم و یک کسب و کار دیگر را راهاندازی نکنیم؟
در واقع تجربیات، نشان میدهد که راهاندازی کسب و کاری که با پیشینه ما و با تجربیات و یا با محیط ما همخوان است، شانس موفقیت ما را افزایش میدهد. راهاندازی کسب و کار جدید، با توسعه کسب و کار، با هم متفاوتاند. اگر همه چیز را قرار باشد از صفر شروع کنیم، یک مقداری مسیرمان مشکلتر است. اما توسعه کسب و کاری که از قبل وجود داشته است و یا ما با آن آشنا هستیم، به مراتب آسانتر است. اگر ما یک کسب و کاری که به آن آشناتریم را شروع کنیم، مسیرمان به مراتب، راحتتر است.
یک مثالی میزنم: فرض کنید که شما سابقه کار دامپروری را دارید؛ یا شما یا یکی از اطرافیان شما این تجربه را دارند. وقتی شما میخواهید کسب و کار را از نو شروع کنید، میدانید که دام را باید از چه کسی خریداری کنید، کجا بفروشید، چگونه نگهداری کنید و خب همه اینها مسائلی است که اگر شما با آن آشنا نباشید، باید خودتان تجربه کنید و این، مسیر راهاندازی کسب و کار جدید را به مراتب، سختتر میکند. اما یک سوال خیلی مهم: چه کسب و کاری را باید شروع کنید و در چه رشتهای؟
عوامل و نکات خیلی مهمی هستند که میشود به آنها توجه کرد. یکی از آنها بحث علاقه است. اما علاقه ما به چه کسب و کاری؟ و چطور، متوجهاش شویم؟ یکی از راههای خیلی خوب برای فهمیدن علاقه این است که توجه کنیم هنگامی که چه کاری را انجام میدهیم، متوجه گذر زمان نمیشویم؟ یا اصطلاحا در آن فلو میشویم. فلو شدن، اصطلاحی است که زمانی به کار میرود که وقتی داریم یک کاری را انجام میدهیم، در آن، متوجه گذر زمان نمیشویم.
مساله دوم هم که میتواند به ما کمک کند این است که توجه کنیم و ببینیم دانش و تجربه چه چیزی در اطراف ما وجود دارد؟ یا در اطرافیان ما؟ همه اینها میتوانند به ما کمک کنند. مثلا اگر در یک خانوادهای زندگی میکنیم که همه وکیلاند شاید رشته وکالت بتواند به ما کمک کند. چون به هر حال، یک اکوسیستمی شکل گرفته که ما هم میتوانیم به راحتی، وارد آن شویم و از مزایایش بهرهمند گردیم.
نکته سوم که میتواند به ما کمک کند، این است که دقت کنیم و ببینیم زنجیره ارزش محصولی که میخواهیم تولید کنیم، آیا در محیط اطرافمان کامل شده است یا خیر؟ توجه کنید که اگر این اتفاقات نیفتد، شما باید هزینه و زحمت بیشتری را متحمل شوید. ولی وقتی که یک زنجیره ارزش، کامل شده است، شما دیگر خیلی راحت میتوانید مواد اولیهتان را تهیه کنید و محصولاتتان را در بازار به فروش برسانید. به هر حال، تکمیل شدن یک زنجیره ارزش هم میتواند به شما در پیدا کردن رشته مورد نظرتان کمک کند.
اما مساله چهارم این است که آیا این رشته برای کسب و کاری که میخواهم واردش شوم، تغییر جدی در روند طبیعی زندگی ایجاد میکند و یا اصلا با اقلیم زیست بومی که دارم در آن زندگی میکنم همخوانی دارد؟ این مسالهای است که باید هنگام انتخاب رشته به آن توجه کرد. برای مثال، شما نمیتوانید انتظار داشته باشید که در یک منطقهای که با مشکل کم آبی روبرو است، برنج، کشت کنید.
اما یک نکتهای هم که در پیدا کردن رشته تخصصی میتواند خیلی کمککننده باشد، توجه به بازار است. خب خیلیها هستند که به شکافهای بازار دقت میکنند؛ اینکه کجاها محصولی هست که میتواند فروش خوبی داشته باشد؟ و در واقع با نگاه به بازار، رشته تخصصی خود را انتخاب میکنند و بعد از آن، وارد کار میشوند و کسب و کارشان را توسعه میدهند. این روش هم میتواند در انتخاب رشته تخصصی به شما کمک کند. با توجه به همه توضیحاتی که عرض کردم، به نظر شما چه رشته تخصصیای برای شما مناسبتر است؟