به گزارش «رساگفت»: دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت در راستای برنامههای پژوهشیاش، جلسهای را تحت عنوان «کار تیمی و ویژگیهای تیم موفق» با حضور حسین توحیدی برگزار کرد. وی سابقه حضور در شرکتهایی مانند مپنا را داشته و همچنین مربیگری بیش از 50 تیم را به منظور اثربخشی و بازدهی بالاتر آن تیمها عهدهدار بوده است. توحیدی، در این جلسه به بیان مولفههای تأثیرگذار در این موضوع پرداخت.
اصول کار تیمی و ویژگیهای تیمهای موفق
وی در ابتدای جلسه، به معرفی خود و حوزه فعالیتش پرداخت و هدفش از این جلسه را ارائه چکیدهای از این تجربیات، در طی 12 سال، فعالیت حرفهایاش عنوان کرد و گفت: «تحصیلات من، کارشناسی ارشد مدیریت است و در حدود 12 سال است که به کار مشاوره و مدیریت مشغول بودهام. در شرکتها و سازمانهای مختلف، پروژههای زیادی را در لایههای هلدینگهای بزرگ حضور داشتهام و هم عضو تیم بودهام و هم تیمهای زیادی را به رشد رساندم. در ابتدای کار، عضو تیم یا به عبارتی Team Player بودم و این تجربیات را در طول زمان فراگرفتم». توحیدی سپس به شرح عنوان این جلسه و مطالب مرتبط با آن پرداخت و گفت:
عنوان ارائه امروز «اصول کار تیمی و ویژگیهای تیمهای موفق» است. در این جلسه «هفت + 1» اصل را بیان میکنم و ذیل هر اصل، ابزار یا ابزارهایی که مورد استفاده قرار میگیرند را طرح خواهم کرد. ده سال است که در گروه دوستداران محیط زیست، که خودمان بنیانگذارش بودیم که در دانشگاه صنعتی شریف است و آن را به این مرحله رساندیم، حضور داشتم. در طی این سالها این مسائل را با گروهها و تیمهای مختلف میبینم. در عمل، نکاتی واقعی هستند. برخی افراد، موضع میگیرند که نکات من، تئوری است؛ ولی احتمالا از این به بعد خواهید دید و قبول خواهید کرد که این نکات، چقدر ملموس هستند.
بسیاری از آگهیهای استخدامی را که مشاهده میکنید، میبینید که گفته میشود به دنبال فردی هستیم که روحیه کار تیمی داشته باشد. اگر «روحیه کار تیمی داشتن» را از افراد بپرسید، خواهید دید که هر کسی تعریفی از این دارد و خیلیها هم برایشان مشخص نیست. روحیه کار تیمی، یعنی کار، روی زمین نماند؛ جدای از این موضوع که چالشها و مسائل زیادی وجود دارد که اشخاص ممکن است به هر دلیلی نتوانند همکاری کنند. ویژگی اصلی یک تیم این است که کاملا نتیجهگرا باشد و موضوع اصلیای را که افراد یک تیم، حول آن جمع شدهاند را روی زمین نگذارند. این یکی از اصلیترین نکاتی بود که به عنوان اصل بنیادین به آن اشاره کردم.
اصل اول در کار تیمی؛ ذهنیت مشترک
توحیدی در ادامه ارائه خود، به هفت اصل موفقیت تیمها اشاره کرد و گفت: اولین اصل، در کار تیمی، این است که ما باید ذهنیت مشترک داشته باشیم. از چه چیزی باید ذهنیت مشترک داشته باشیم؟ از کاری که مشغول انجام آن هستیم و مقصدی که برای خودمان تعریف کردیم و قصد رسیدن به آن را داریم. مقالهای با عنوان «?What in your Strategy» وجود دارد که در آن مطرح میشود که استراتژی شما چیست؟ در این مقاله تأکید میشود که سازمانی میتواند اهدافش را محقق کند و به استراتژیاش برسد که اگر از هر شخصی از آن سازمان، این سؤال را بپرسید، جوابها با هم مشترک باشد. در غیر این صورت، ما مانند بُردارهایی میشویم که هر کدام به سمتی میرود.
اما چطور میتوانیم به ذهنیت مشترک برسیم؟ مهمترین ابزار رسیدن به تلقی مشترک، گفتوگو است. برای مثال، شما تعیین کنید و بگویید من در هر تیمی که هستم، دوشنبههای اول هر ماه را به یک جلسه نیم ساعته تا یک ساعته که در آن راجع به کاری که مشغول انجام آن هستیم، اختصاص میدهم تا به ذهنیت و درک مشترکی برسیم.
اصل دوم؛ تنوع نقش افراد در یک تیم
مورد دوم که در تیمها مهم است، این است که اشخاص گمان میکنند که اگر همه یک شکل باشند و یک شکل، فکر کنند و همه دارای یک شخصیت باشند، کار، بهتر پیش میرود! در حالی که اینطور نیست. عامل موفقیت تیمها، تنوع افرادی است که در آن، نقش ایفا میکنند. دو اتفاق باید رخ دهد. یک اتفاق این است که تیمهای موفق، ابتدا کارشان را حول استعداد و پتانسیل هر فرد تعریف میکنند. به این صورت که هر شخص، پتانسیل و استعداد خاص خود را دارد و در برخی مسائل، بهتر عمل میکند و من میبایست کار را حول پتانسیل و استعدادی که دارد تعریف کنم. نکته دوم این است که اشخاص، متفاوتند و هر شخص، در موضوعی بهتر عمل میکند. این امر باعث میشود شخصی که در یک بُعد قویتر است، به بقیه کمک کند و نقش مکمل را ایفا کند.
نقش افراد در یک تیم و دستهبندی آنها در مدل “بل بین”
ایشان در ادامه، به یک محقق انگلیسی به نام “بل بین” اشاره میکند که در حدود 50 سال در مورد تیمهای مختلف، پژوهشی را انجام داده است که در افراد مختلف 9 نقش را از هم تفکیک کرده است و میگوید: ایشان 9 نقش را در سه دستهبندی کلی، بیان میکند. دسته متفکران؛ یعنی کسانی که بهتر فکر میکنند و اشخاصی که بهتر عمل میکنند و اشخاصی که بهتر ارتباط میگیرند.
اصل سوم؛ وجود تعارض در تیمها!
اصل سوم را با این سؤال آغاز میکنم که آیا تعارض خوب است یا بد؟ به طور مثال، تیم خوب، تیمی است که تعارض دارد یا ندارد؟ اصل سوم و چهارم نزدیک به تعارض است. اصل سوم، معطوف به تفاوت در نظرها است؛ تفاوت در نظرها اجتنابناپذیر است. اما چطور میتوانیم با تفاوت در نظرها کنار بیاییم؟ باید برخی ابزارها را برای تصمیمگیری داشته باشیم.
من در تیمهای مختلف به این موضوع برخوردهام که افراد، ایدههایشان را در ذهنشان دارند و با آن کاری نمیکنند. کمترین کاری که میتوان انجام داد این است که این ایدهها را بنویسیم و جلوی چشممان داشته باشیم. به محض دیدن گزینهها، خودش شفاف خواهد شد. سپس رأیگیری کنیم و جلوی هرکدام، نقطه بگذاریم و ببینیم. در برخی جاها نمیتوانیم صرفا رأیگیری کنیم. یعنی لازم است که همه تیم، روی یک موضوع اِجماع کنند. آنجا باید وقت بیشتری بگذاریم و گفتوگو کنیم و حتما باید به ذهنیت مشترک برسیم. یک موقعیت خاص هم وجود دارد که نه میتوان با رأیگیری به نتیجه رسید و نه با اِجماع. در چنین شرایطی میگویند با تست در عمل به سراغ موضوع بروید. یعنی اگر به دو گزینه رسیدید و نمیتوانید تصمیم بگیرید، گامهای کوچکی در هرکدام تعریف کنید و ببینید کدام، نتیجه بهتری میدهد.
اصل چهارم؛ روند شکلگیری یک تیم از روز اول تا روز پایان پروژه، در مدل توکمن
توحیدی در ادامه به اصل چهارم پرداخت، اصلی که به مدل توکمن میپردازد. وی به توضیح این مدل پرداخت؛ به این صورت که این مدل به بررسی تیمهای مختلف میپردازد و یک تیم را از روز شکلگیری تا روز انتهای آن کار، بررسی میکند. ایشان در ادامه گفت:
دو نمودار در این مدل وجود دارد که عملکرد تیم و سطح تعارض آن را نشان میدهد. ماهیت تیمها این است. یعنی اگر شما در شروع شکلگیری یک تیم، به تیمی برخوردید که تعارضهای زیادی دارد، نگران نشوید. این، ماهیتِ تیم است. چطور میتوانیم تعارض را حل کنیم؟ ابزارهای زیادی در این حوزه توسعه داده شده است. یکی از ابزارها نردبان استنتاج است. اگر بخواهم نردبان استنتاج را به صورت ساده توضیح دهم، این است که یک مقدار زیادی از اطلاعات در محیط وجود دارد. شما در آن موقعیت، بخشی از اطلاعات را انتخاب میکنید. وقتی شما این اطلاعات را انتخاب میکنید، یعنی یک رویداد واحد اتفاق افتاده است. وقتی من بخشی از اطلاعات را برداشت میکنم، یک فرض و یک درک در ذهنم شکل میگیرد و شخص «ب» که اطلاعات دیگری را دریافت کرده چیز دیگری دیده است و فرض دیگری در ذهنش شکل گرفته است. اینجا تعارض شکل میگیرد. در حالی که ما باید با تمام توان خود، روی واقعیتها با هم صحبت کنیم. باید در مورد آن واقعیتی که در دنیا اتفاق افتاده است صحبت کنیم. اگر به یک ذهنیت مشترک از واقعیتها برسیم، آنگاه احتمال بوجود آمدن تعارض، خیلی کمتر است.
اصل پنجم؛ آزادی عمل اشخاص در هر تیم، عامل رشد و موفقیت آن تیم است.
اصل پنجم این است که تیمهای موفق، آزادی عمل انسان را که بخشی از وجودش است، به رسمیت میشناسند. به این صورت که ما به افراد اجازه میدهیم تا حدود ده درصد از وقتشان را آزادی عمل داشته باشند و زیر چتر استراتژی و در مسیر حرکتِ سازمان باشند. یعنی اینطور نیست که افراد، کاری دیگر را انجام دهند؛ بلکه کارهایی را انجام میدهند که مربوط به کارشان است.
اصل ششم، تلقین موفقیت و کمک به همتیمی، پس از ناکامی
وی در ادامه به سه اصل آخر پرداخت و گفت: اصل ششم این است که اعضای تیمهای موفق، نسبت به هم، ذهنیتِ رشد دارند. یعنی اینکه اگر ما در تیم پنج نفرهای باشیم و ببینیم که یکی از همراهان ما نتوانست به موفقیتی برسد، نمیگوییم که تو نمیتوانی؛ بلکه به او کمک میکنیم و میگوییم این بار نشد، باز فرصت هست. این اصل، فرضش این است که افرادِ تیم ما، افرادِ فرافکنی نیستند و نمیخواهند از زیرِ بار مسئولیتها شانه خالی کنند.
اصل هفتم و اصل “هفت + یک”؛ انرژی و نگاه مجدد به چشمانداز
اصل هفتم که در تیمها خیلی مهم است، انرژی است. در مسیرِ انجام کار، ممکن است به هر دلیلی به حدی سختیها و چالشها زیاد باشد که افراد و اعضای تیم، انرژی خود را از دست بدهند و این، اصلا موضوع عجیبی نیست.
یکی از مؤثرترین کارها این است که من اثر کارهایم را ببینم و یا به اصل اول برگردم و ببینم چه هدفی دارم و آن چشمانداز مشترک که میخواهم به آن برسم کجاست. با این دو ابزار و با این دو کار، اشخاص معمولا انرژی میگیرند.
ایشان در پایان با آرزوی موفقیت برای اعضای شبکه توسعه اجتماعی رسالت، جملهای پایانی را به عنوان حُسن ختام جلسه عنوان کرد و گفت: هفت اصل + یکِ من تمام شد. جمله خیلی معروفی وجود دارد که “اگر میخواهی سریع به مقصدت برسی، حتما تنها به جاده برو و اصلا منتظر کسی نباش. ولی اگر جای دوری را در نظر گرفتی و یک مقصد طولانی، باید یک تیم تشکیل بدهی”.