وقتی به مهاجرت و مقوله تَرک سرزمین میپردازیم، خواه ناخواه دلایل مختلفی از ذهنمان گذر میکند. گرچه مهاجرت، همیشه تَرک کشور نیست، ولی تَرک سرزمین مادری و کوچ به فضایی دیگر نیز نوعی از مهاجرت است. بخش زیبای این تصمیم، بازگشت به سرزمین مادری، بهمنظور آبادانی آن در زمینههای گوناگون است؛ هر کسی به نوعی.
پژوهشگران دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت، در ارائه پژوهشی خود به موضوع «مهاجران پرفایده» پرداختند که به این مهم اشاره نموده است. محمد رضایی، مدیر دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت به مقدمهای در رابطه با این موضوع پرداخت و گفت:
همه ما تجربه دوری از دیار و زادگاهمان را داشتهایم و دغدغه تَرک دیار با ما همراه بوده است و به نوعی بهدنبال فرصتی بودیم که با کوچکترین بهانهای به سرزمین اجدادی خود بازگردیم. هر انسانی ذاتاً یک رابطه مادی و معنوی خاصی با زادگاهش دارد که در تاریخ زندگیاش، پیوندی ناگسستنی دارد. علاقه به وطن باعث میشود تا شخص به دفاع از آن بپردازد و آن را حفظ کند و برای عمران و آبادانی آن تلاش نماید. کافی است برای این نیاز درونیِ انسان، سازوکارهای بیرونی وجود داشته باشد که این نیاز را اقناع کند.
میلی ذاتی و درونی در هر انسانی وجود دارد که میخواهد به زادگاهش خدمتی کند؛ حتی اگر به آن زادگاه بازنگردد. ما بر این باوریم که الگوی توسعه اجتماعی رسالت، همان سازوکاری است که میتواند پاسخگوی این نیاز ذاتی که پشتوانهای اعتقادی، علمی و ادبی دارد باشد. یکی از مهمترین احادیث در این رابطه، فرموده امام علی (ع) است که «عمرتِ البُلدان بحُبِّ الأوطان» یعنی «شهرها با میل و علاقه به وطن، آباد میشوند». ارائه امروز در رابطه با انجمنی به نام «انجمن زادگاهی» است که در روستای دَریان از روستاهای استان آذربایجان شرقی میباشد و اهالی آن مقیم تهران هستند.
مهاجران پرفایده، مهاجرنی که همچنان به زادگاه خود عرق دارند
علی بابایی، پژوهشگر این دانشگاه در ادامه صحبتهای رضایی، در توضیح فعالیت این انجمن گفت:
ارائه امروز در مورد «انجمن زادگاهی» یا کسانی است که به دلایلی (گاه برای پیشرفت یا برای توسعه) از منطقه یا کشورشان مهاجرت میکنند؛ ولی عِرقی دارند که برای منطقهشان کاری انجام دهند. این عِرق و حس ارزشمند، فرصتی است برای اهدافی که دنبال میکنیم؛ چرا که ظرفیتهای زیادی را میتوانند ایجاد کنند. به همین دلیل در ارائه امروز، در خدمت پوریا آراستی هستیم. ایشان دانشجوی دانشگاه LSE (London School of Economics and Politicak) یکی از مشهورترین دانشگاههای دنیا در لندن است و از زمان تأسیس، 9 نفر از این دانشگاه توانستند به جایزه نوبل اقتصاد دست یابند.
پوریا آراستی ابتدا به ذکر مثالی در رابطه با مقدمه عنوانشده توسط رضایی و بابایی پرداخته و گفت:
ارائه امروز من با عنوان “مهاجران پرفایده” است. این ارائه را با داستانی تخیلی شروع میکنم که میخواهد به ذکر دلایل ناکامی افراد در خدمت به زادگاهشان بپردازد. فرض کنیم بیل گیتس که معرّف حضور حاضرین است، برای مصاحبه نزد یک مصاحبهکننده میرود و از ایشان میپرسد که شما اصالتاً به کجا تعلق دارید؟ او میگوید، من آمریکایی هستم. آمریکاییِ اصل که کم است، بسیاری از افراد، مهاجرند. ایشان پاسخ میدهند که جد بزرگ ما زمیندار بزرگی بوده و در ایران، روستایی به نام گیتس آباد سفلی دارد. مصاحبهکننده در مورد عِرق ایشان به روستایش میپرسد و ایشان هم پاسخ مثبت میدهد. مصاحبهکننده از وی بابت میزان سرمایهگذاری در روستا سؤال میکند و بیل گیتس پاسخ میدهد که حاضر است 2 میلیارد دلار در این روستا سرمایهگذاری کند. بیل گیتس با 2 میلیارد دلار به روستای اجدادیاش بازمیگردد، اما موانعی بر سر راه وجود دارد که نمیگذارد توسعه رخ دهد. به نظر شما چه موانعی وجود دارد؟
پس از این بخش از ارائه، برخی از پژوهشگران حاضر، به پرسش ایشان پاسخ دادند که برخی از این پاسخها توسط دکتر علی بابایی -پژوهشگر دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت- مطرح شد که به این شرح است:
همراهانی نوشتهاند که: فرهنگ مردم، آموزش افراد روستا، بوروکراسی، عدم مشارکت، اولین موضوع است، قوانین و زیرساختهای تکنولوژی، تغییرپذیر نبودن مردم، بومی بودن افراد، عدم اعتماد مردم، خودرأیی و عدم همکاری با یکدیگر و عدم شناخت بیل گیتس از نیازهای منطقه.
پس از مشارکت پژوهشگران در پرسش مطرح شده توسط آراستی، وی به ادامه ارائه خود نسبت به مسئله گفته شده پرداخت و بیان داشت:
بیل گیتس میخواهد کارخانهای تأسیس کند، اما نمیداند چه کارخانهای نیاز منطقه است و با چه محیط جغرافیایی مواجه است و چقدر نیروی انسانی در آن منطقه آموزش دیده است! پس این شناخت ناکافی، اولین مانع برای بیل گیتس در انجام هدفش است. بیل گیتس که نمیخواهد روستای گیتس آباد علیا را به پیشرفت برساند، بلکه میخواهد گیتس آباد سفلی پیشرفت کند. پس بایستی بتواند به افراد آنجا اعتماد کند؛ یعنی حداقل یک نفر را پیدا کند که بتواند به او اعتماد کند و آن شخص در گیتس آباد سفلی به عنوان نماینده برایش کاری انجام دهد. نقش اشخاص معتمد در اینجا مهم است. راهحلی که پیشنهاد میکنیم، راهحل انجمنهای زادگاهی است که ما بهصورت اختصار، آن را انجمن نام میگذاریم. در دانشگاهی که تحصیل میکنم، انجمنی به نام «آمفی تئاتر قدیمی» وجود دارد که انجمن برزیلیهای انگلستان، آن را ایجاد کردند.
انجمن برزیلیهای انگلستان، شبکهای از اشخاصی با زادگاه مشترک
آراستی در ادامه ارائه خود به نکات مربوط به «انجمن برزیلیهای انگلستان» پرداخت و گفت:
نکتهای که در مورد انجمن وجود دارد این است که عدهای متخصص در مورد ویژگیهای منطقه روستایی که در آن حضور دارند و یا در مورد زادگاهشان که از آنجا آمدهاند، صحبت میکنند. ویژگیهای اقتصادی، جغرافیایی و سیاسی، از مواردی هستند که در موردشان صحبت میشود. در جمع، این افراد، دانش و شناخت خود را به افراد دیگر منتقل میکنند. پس از این گردهمایی، افراد با یکدیگر صحبت میکنند، ارتباط میگیرند و شبکهای از برزیلیها شکل میگیرد؛ شبکهای از اشخاصی که وطن و زادگاهشان مشترک است. درواقع به وسیله چنین اقداماتی، مشکل شناخت و اعتماد را میتوان حل کرد.
انجمنهای داوطلبانه و انجمنهای سازمانیافته
این پژوهشگر در این بخش از ارائه خود به توضیحی در مورد انجمن برزیلیهای ساکن انگلستان اشاره کرد و بیان داشت:
انجمن برزیلیهای ساکن انگلستان و اتاق مشترک بازرگانی عراق و انگلستان، دو انجمن زادگاهی قوی در کشور انگلستان هستند. در انجمن داوطلبانه همه افراد، داوطلبانه و با نیت خیرخواهانه شرکت نمیکنند و انگیزهای افزون باعث مشارکت و شرکت آنان میشود. البته در انجمنهای داوطلبانهی ما افراد، پولی دریافت نمیکنند. البته این فعالیتها هزینه دارد؛ یعنی برای گردهماییهاییای که برگزار میکنند، باید اسپانسر بگیرند. اکثر افراد، دانشجو هستند و این فعالیت را در رزومه خود ذکر میکنند. به عنوان مثال، انجمن برزیلیهای ساکن انگلستان، توسط دانشجویان دانشگاه LSE و آکسفورد، شروع شد و سپس King’s College London و بقیه دانشگاهها نیز اضافه شدند. برای این هدف، توسط دانشگاه نیز پشتیبانی شدند؛ اما هسته مرکزی این فعالیت داوطلبانه را دانشجویان شکل دادند. در نقطه مقابل، انجمنهای سازمانیافتهای هستند که توسط دولت یا نهاد شکل میگیرد و به افراد و کارمندهای آن، حقوق متناسب با بازار کار و تخصصی که دارند، پرداخت میشود.
مقایسه انجمنهای داوطلبانه و انجمنهای سازمانیافته
انجمنهای داوطلبانه و انجمنهای سازمانیافته، هر کدام ویژگیهای خاص خود را دارند؛ آراستی در ارائه خود به برخی از تفاوتها و ویژگیهای این دو نوع انجمن پرداخت و گفت:
در انجمن داوطلبانه، مخاطبان ما از لحاظ اقتصادی یا سیاسی، سطح بالایی ندارند؛ دانشجو و یا استاد دانشگاه هستند و به لحاظ سیاسی-اقتصادی ممکن است برای سخنرانی بیایند. به طور مثال، برای انجمن برزیلیهای انگلستان، خانم روسف (رییس جمهور سابق برزیل) به سخنرانی پرداخت. تجّارِ خیلی موفق نیز به عنوان سخنران، حضور پیدا میکنند؛ اما مخاطب -آنهایی که در پایین مینشینند- معمولا دانشجو و استاد دانشگاه هستند. در انجمنهای سازمانیافته، سطح افراد، خیلی بالاتر است؛ یعنی تجّار بزرگ، نماینده مجلس (با هر سیستم سیاسیای که دارند)، اشخاص رده بالای سیاسی و اقتصادی، پایین مینشینند و یک شخص مطرح و رده بالاتر به سخنرانی میپردازد. مخاطبان ما تفاوت عمدهای دارند. یکی دیگر از تفاوتهای انجمن ما (انجمنهای داوطلبانه) با انجمنهای سازمانیافته در تمرکز روی موضوعات است. انجمنهای سازمانیافته روی موضوعات اقتصادی و تجاری متمرکز میشوند، اما عمده فعالیت انجمنهای داوطلبانه، برگزاری گردهمایی و سخنرانی است؛ در صورتی که در انجمنهای سازمانیافته، به دلیل پرداخت حقوق و وقت مشخص کارمندان برای حضور، دامنه و ظرفیت وسیعتری وجود دارد.
خطر جاماندگی بحران احتمالی انجمنهای زادگاهی!
آراستی در بخش پایانی ارائه خود به موضوع مهمی تحت عنوان «خطر جاماندگی» که خود، این نام را انتخاب کرده است، بیان کرد و گفت:
بخشی از فعالیتهای مشترک بین انجمنهای داوطلبانه و انجمنهای سازمانیافته، برگزاری سخنرانی و گردهمایی است. یک سری از افراد، گزارش تهیه میکنند و فرصتهای سرمایهگذاری را در آن زادگاه، انجام میدهند و طی گزارشهایی این فرصتها را به افرادی که در آنجا حضور دارند و توان سرمایهگذاری دارند، معرفی مینمایند. انجمن سازمانیافته برای توسعه بهتر عمل میکند؛ زیرا متمرکزتر و با قدرت و توان بیشتری میتواند عمل کند. اما در اینجا خطری وجود دارد که نام این خطر را «خطر جاماندگی» گذاشتهام. از این رو، وقتی که شما سطح مخاطبتان را خیلی بالا میبرید، ممکن است در مناطقی که سطح اقتصادی، پایینتر است، تعداد کمتری از آن افراد در انجمن حضور داشته باشند؛ زیرا وقتی هدفتان جذب اشخاص سطح بالا است، آنگاه اعضای کمی از انجمن، از مناطق کمتر توسعهیافته هستند و کیفیت انجمنهای زادگاهی برای این مناطق، کمتر میشود و این کار، نقض غرض است. شما انجمنی تأسیس میکنید که توسعه ایجاد کند و در جایی که نیاز بیشتری وجود دارد، انجمنِ شما قابلیت کمتری برای ایجاد توسعه دارد و این باعث نابرابری در توسعه مناطق میشود.