به گزارش «رساگفت»: بخش اول کتاب «دریغ است ایران که ویران شود» به موضوعاتی چون استعمار در ایران و جهان، ریشههای کودتای 28 مرداد، ضعف قاجار و بیان راهکارها میپردازد. این کتاب، نوشته فرامرز رفیعپور است که در 934 صفحه در قطع وزیری توسط شرکت سهامی انتشار به چاپ رسیده است. در فضای مجازی، میتوان از تارنماهای شهر کتاب آنلاین و بانک کتاب یکتامهر، این کتاب را تهیه نمود.
نویسنده به جنگهای فرهنگی و اجتماعی غرب علیه ایران اشاره دارد و اینکه حتی غربیها دنبال این بودند که نظام سیاسی ایران را سرنگون نمایند. پس تخریب نظام فرهنگی و اجتماعی ایران به راحتی قابل ترمیم نیست. باید در نظر داشته باشیم که وقتی دروغ و تقلب و انواع فسادهای مالی و علمی در کشور رایج شود، به راحتی نمیتوان ساختمان جامعه را سر پا نگه داشت. دشمن برای موفقیت در این جنگ، دانشمندان اصلی خود را به کار گرفته است تا با ظریفترین روشها به تخریب زیرساختهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی، اقتصادی و … به ویژه به صورت نامحسوس بپردازند. از یاد نبریم که دشمنان همواره دنبال این هستند که تواناییهای خود را کمتر و تواناییهای ما را بیشتر از واقعیت جلوه دهند تا هم ما دشمن را دست کم بگیریم و هم تمام توان خود را علیه آنها بسیج ننماییم.
به عقیده نویسنده، کشور ما زمانی پیشرفت خواهد کرد که نقصها اصلاح شوند. وقتی میتوانیم نواقص را برطرف کنیم که آنها را بشناسیم. پس باید دانشمندان آزاد و دلسوز، حضور داشته باشند تا نظراتشان را در مورد مسائل کشور، بگویند. از موارد دیگری که به کشور و مصالح آن آسیب میزند، این است که گروههای سیاسی با هم، درگیریهای سیاسی داشته باشند ولو به این قیمت که مصالح و منافع کشور، نادیده گرفته شود. یکی دیگر از راهکارهایی که ارائه میگردد، این است که باید مدلی جامع در کشور وجود داشته باشد تا اینگونه نشود که یکی بگوید در کشور، استبداد وجود دارد و دیگری بگوید کشور، پر شده است از عصیان و هر کسی تعادل این کشتی را به سمت خودش تغییر دهد و منجر شود که کشتی به سمت غرق شدن برود. کیسینجر گفته بود دو گروه به حدی نسبت به همدیگر خونریزی کنند که هر دو بمیرند. پس حواسمان باشد که ما اینچنین دشمنانی داریم.
در سدههای قبل بود که رقابت بین اروپاییها بر سر مستعمرات، رواج پیدا کرد. آن هم در کنار رقابتهای مذهبی بین کاتولیکها و پروتستانها. غصب مستعمره حتی با تاکید کلیسای روم انجام شد. جنایاتها و کشتارهای فراوانی توسط اروپا در کشورهای مختلف از جمله کشورهای آفریقایی رخ داد. استعماری که نظریه پردازانی چون جان استوارت میل هم از آن طرفداری نمودند. در این بین، ایران، محل نزاع کشورهای استعمارگر بود؛ از جمله انگلیس و فرانسه و همینطور انگلیس و روسیه. ایران، دروازه رسیدن به هندوستان به شمار میآمد؛ هندوستانی که منابع غنیاش به غارت رفت و حتی فرهنگ و زبانش هم تغییر کرد. بدون شک، یکی از شدیدترین آسیبهای استعماری، به این کشور وارد شد.
برای استعمار، مستعمرات، بیهزینه هم نبود؛ از جمله مقاومتهای مردمی؛ لذا شکلی جدید از استعمار را ایجاد کردند. از جمله اینکه به سمت کشف منابع خام، بردهداری، صنتعی کردن مواد خام و فروش به کشورهای زیر سلطه رو آوردند. از مصادیق آن، دو جنگ تریاکِ انگلیس علیه چین بود. اما روشهای کم هزینهتری را هم پیاده کردند که میتوان به این موارد اشاره کرد که افراد مد نظر خود را در کشورها به قدرت رساندند، فرهنگ خود را تحمیل کردند، حتی دین خود را به کشور مستعمره آموزش دادند و افراد آموزشدیده را از فرهنگ بومیشدن، منزجر نمودند. در این بین، روشهای غیررسمی، خیلی مهمتر، نامحسوستر و خطرناکتر است. استعمارگران معتقد هستند که باید فکر را در کشورهای مستعمره گرفت، ادراک را محدود کرد و اطلاعات و شناخت محدودی در اختیار مردم استعمارزده گذاشت تا آنها از درک شرایط خودشان و ارزیابی درست آن عاجز باشند. بیکو که همان سیاهپوست مبارز آفریقایی است، گفته بود موثرترین اسلحه سلطهگران، مغز مردم زیر سلطه است.
تا سال 1970 بیشتر سیاستهای استعماری بر سر این بود که یک نفر، دیکتاتور از کشور مستعمره در نظر گرفته شود که در راس حکومت باشد. اما این عامل، هم برای وجهه خودشان در کشورشان خوب نبود و هم باعث میشد که دیکتاتورها بعضا حس استقلال داشته باشند و سرپیچی کنند. لذا بود که روشهای نرم استعماری را درپیش گرفتند. یعنی اول روی قانون و مهمتر از آن روی رییس جمهوری که سیاستهای استعمارگران را جلو ببرد تمرکز کردند. به این طریق بود که آن کشورها باز هم مستعمره شدند.
از حیلههای استعمار این است که حرکتهای مقابله با استعمار را با برچسب غیرمردمی بودن و غیردموکراتیک بودن، طرد مینماید. فراموش نکنیم که دستنشاندههای استعمار، هیچ موقع پایگاه مردمیندارند؛ یعنی اگر دست نشاندههایی به نقشههای شوم استعمار پی ببرند و سعی کنند که مقابل آنها بایستند، باز هم به دلیل نداشتن پایگاه مردمی، توان این کار را ندارند و همچنین استعمار، به این قسمت هم فکر کرده و به سرعت، شخص جایگزین را به میان خواهد آورد. بهعلاوه با دستها و نقشههای شوم نامرئی، سعی میکنند از نارضایتی دانشجوها گرفته تا امثال شعبان بیمخها را به وسط میدان بیاورند و شخصیتهای مهم را کنار زده یا ترور کنند. آخرِ سر هم کودتای نظامی و در نهایت، حمله نظامی غیرمستقیم یا مستقیم در دستور کارشان است. مشابه این موارد در افغانستان، الجزیره و الجزایر مشاهده گردید. حربه دیگران استعمارگران، دادن وامهای خارجی به مستعمرههاست که بیش از پیش، وابستگی مستعمرهها را به همراه دارد. انواع روشهای استعماری در ایران هم به کار برده شد؛ از جمله قحطی وحشتناک که منجر به کشته شدن حدود 10 میلیون ایرانی شد، انواع معاهدههای ننگین و اقسام مداخلات نظامی و اقتصادی و سیاسی در امور کشور. اینها تا زمان انقلاب اسلامی ادامه داشت. بعد از انقلاب هم به شیوههای دیگری مثل تجهیز ضد انقلاب و تحمیل جنگ هشت ساله، عقدههای استعمار استعمارگران نشان داده شد. به صورت کلی، غربیها علاقهای ندارند که ایران یک ابرقدرت اقتصادی و نظامی شود.
سخن پایانی …
نویسنده در بخشهایی از کتاب – خواسته یا ناخواسته- به تمجید از غرب پرداخته است. در جای دیگری به برچسبزدن انگلیس به شاهان ایران از جمله رضاخان پرداخت که با گروهها و خانهای تجزیهطلب درگیر بود. سوال اینجاست که آیا نهضت جنگل را هم تجزیهطلب میداند؟ اگر نمیداند، چرا اشارهای واضح و شفاف به آن نشده است؟ آیا حمله قزاقها به نهضت جنگل عین دیکتاتوری نیست؟ سوال اینجاست که آیا عثمانیها به ویژه بنی امیه، چیزی به اسم اسلام را میشناختند؟ قطعا خیر.