به گزارش «رساگفت»: کتاب «دید اقتصادی» به بیان سلسله داستانهایی میپردازد که با شیوهای بدیع و نقاشیهای پی در پی، جلوهای طنزگونه به داستانهای کاملا اقتصادیاش داد. این کتاب، نوشته پیتر دی شیف و اندرو جی شیف است که با ترجمه سهند حمزهئی در 264 صفحه در قطع وزیری توسط انتشارات آریانا قلم به چاپ رسید. برای تهیه این کتاب میتوانید به سایتهای ایران کتاب و فیدیبو نیز مراجعه نمایید.
این کتاب، اطلاعاتی از علم اقتصاد را به شکل داستانی بیان میکند و سرنوشت اقتصادی کشورها را از زمانی که اقتصادهای بسیار کوچکی بودند، به تصویر میکشد. در نهایت، پیشبینیای عجیب در مورد اقتصاد آمریکا دارد که درواقع (با توجه به گفتههای خودش)، نتیجهگیریاش میباشد و آن هم «فروپاشی اقتصاد آمریکا» است.
از نکات اصلی کتاب، این است که تقریبا همه کشورها تولید میکنند و زحمت میکشند و میفروشند؛ اما به این قیمت که کاغذپارهای به اسم دلار، عایدشان شود. در این بین، فقط آمریکا است که میتواند کاری نکند و تولیدی نداشته باشد، اما هم کالا به سمتش بیاید (چون کاغذپارهای به اسم دلار، در قبال آن میدهد) و هم بانکهایش بدون اینکه کاری کنند، قرض بدهند و حتی ربا هم بگیرند. چون اکثر کسانی که دلار دارند، ترجیح میدهند دلارهای خود را در بانکهای این کشور سپرده گذاری کنند. از طرف دیگر، کشوری که کاغذپاره میدهد، میشود مصرفکننده و به دنبال تفریح میرود و کشوری هم که تولیدکننده است، میشود تولیدکنندهای که حتی وقت ندارد از تولیدات خودش بهره ببرد و فقط باید دنبال کاغذپارهای به اسم دلار باشد. نویسنده این را خیلی بد میداند که اقلام واقعی در مقابل کاغذ باشد؛ مثلا ماهی در مقابل کاغذ، نفت در مقابل کاغذ و تکنولوژی در مقابل کاغذ.
توضیحی هم در مورد مکاتب اقتصادی، از جمله کینز ارائه میدهد؛ این مکتب میگوید دولت مرکزی باید گرداننده اقتصاد باشد. چون وقتی که مشکل، بحران، رکود و یا چیزی شبیه اینها پیش بیاید، بتوانند منابع را تزریق نموده و اقتصاد را نجات دهند. مکتب اتریشی هم میگوید که نه، اتفاقا باید کاری کرد که جلوی رونقهای بیپایه و اساس را گرفت؛ چون رونقهایی که ناگهانی و بدون پشتوانه ایجاد شوند، رکود را به دنبال خواهند داشت تا جبران تصمیمات غیرعاقلانه دوران رونق باشد.
کتاب «دید اقتصادی» محتوایی طنزگونه دارد و همان ابتدا هم میگوید دانشمندان علوم ریاضی و فیزیک، یک فضاپیما را میلیونها مایل پرتاب کردند، اما اقتصاددانها علمشان واقعا در حدی ریاضیدانها و فیزیکدانها رشد نکرد. از اصلیترین داستانهای کتاب، داستان ماهی و تور است که یک نفر، هر روز باید ماهی میگرفت، اما فقط یک ماهی را میتوانست صید کند تا گرسنه نماند. یک روز فکر کرد که یک تور ببافد. پس روزی که داشت تور را میبافت، ماهیگیری را تعطیل کرد و یک روز، نیاز و مصرفش را به عقب انداخت و از طرفی ریسک هم به کار برد؛ چون شاید تور، بافته نمیشد و یا کار نمیکرد. نویسنده در اینجا به این نتیجه رسید که ریسک در ساختن تور برای «آینده بهتر» است پس در اقتصاد، ساختن تور، ملاک نیست، بلکه ملاک، ماهیهای بیشتری است که با آن میتوان صید نمود.
در جای دیگری به این نکته اشاره مینماید که به دروغ، القا شده است که اگر قیمتها پایین بیاید، کارگران، بیکار میشوند و شرکتها دیگر هزینه نمیکنند و مردم، دست از خرید میکشند؛ درصورتی که باید گفت در صنعت کامپیوتر که معمولا افت قیمت دارد، میلیونها انسان، هزینه کمتری برای بهرهمندی از این صنعت، پرداخت مینمایند؛ ولی پرداختهایشان سر جای خود قرار دارد. پس این هزینه کردن نیست که اهمیت دارد، بلکه اهمیت، با تولید است.
یک مطلب اقتصادی دیگر کتاب این است که وقتی سیاستمداران بخواهند قیمت یک کالایی مثل اتومبیل یا خانه را بالا ببرند، وامهای مربوط به این کالاها را کمبهرهتر میکنند تا علاقه به گرفتن این وامها و متعاقبش تقاضای تهیهشان بیشتر گردد و قیمتها بعد از این قضیه است که افزایش خواهد داشت.
شکاف اقتصادی، محصول مصرف بیرویه دولت
نتیجهای که کتاب میگیرد این است که دولتها نباید بیشتر از چیزی که دارند، مصرف کنند که اگر اینطور شود، شکاف اقتصادی ایجاد میگردد که برای پوشش دادن به این شکاف، یا باید مالیاتها را افزایش دهند که حتی میتواند منجر به شورش شود؛ یا باید مصرف را کاهش دهند که این هم برای کسانی که منافعشان قطع شود، خوشایند نیست. این میتواند در کف خیابان و در صندوقهای رای، خودش را نشان دهد. در نهایت، ممکن است دولتها نکول کنند. خیلی از کشورها این کار را میکنند؛ یعنی میگویند «نداریم که پرداخت کنیم» و احتمالا وارد بحث مذاکره برای توافق با طلبکاران میشوند. اعلام نکول، بهنوعی اعلام رسمی ورشکستگی است که برای سیاستمداران، هزینهزا است. به همین دلیل، بیشتر دولتها پول چاپ میکنند که خودش تورم را بالا میبرد. در پایان، نویسنده میگوید فاجعه اقتصادی که در دویست سال گذشته در فرانسه، جنوب آمریکا، آلمان، مجارستان، آرژانتین، برزیل و بعد از آن در زیمبابوه رخ داد، حتما سراغ آمریکا خواهد آمد. اگرچه هنوز دلار را همه قبول دارند، اما اگر کشورهای دنیا یک روزی بخواهند دلار را کنار بگذارند، همان فاجعه و بلای اقتصادی سر ارزش دلار خواهد آمد و با تورم شدید اقتصادی، فاجعه اقتصادی برای آمریکا رقم خواهد خورد.