به گزارش «رساگفت»: یازدهمین جلسه از سلسله جلسات «عصر اندیش»، شنبه 23 مهرماه با حضور دکتر کاوه فرهادی، استاد جامعهشناسی دانشگاه علامه طباطبایی در دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت برگزار گردید. وی در این جلسه، مبنای نظریات مطرح شده را از کتاب “صنعت بر فراز سنت یا در برابر آن” نوشته دکتر مرتضی فرهادی بیان کرد.
توسعه بدون توجه به زمینه فرهنگی، محکوم به شکست است.
ایشان مباحث خود را با شرح مفهوم توسعه آغاز کرد و گفت: توسعه، زمانی در هر کشوری رخ میدهد که وجوه مختلف آن، مورد توجه قرار گیرد. وقتی از توسعه در غرب سخن میگوییم، بدون در نظر گرفتن فلسفه غرب، جامعهشناسی غرب، مردمشناسی غرب و معرفتشناسی عمیق در حوزههای علوم انسانی، امکانپذیر نیست. اینکه در کشور، راهکارهای ارائه شده در توسعه و اقتصاد به سرانجام نمیرسد، به این دلیل است که زمینههای توسعه در کشور ما مورد توجه قرار نگرفته است. نوناکو در سخنرانی خود در سال 2002 به مفهومی با عنوان «کوچکشدن زمین» در ژاپن اشاره میکند و نگاه معرفتشناسی مردم ژاپن نسبت به این مفهوم در طی قرنها و تأثیر فرهنگِ این نگاه در بازار و رفتارهای فرهنگی مردم این کشور را برمیشمرد.
شهید صدر، در کتاب مدرسه القرآنیه میگوید: “بزرگترین نفع برای هر فرد، نفع اخروی است” و بزرگترین عمل مقدس، کار است، کاری که موجب سودرسانی به دیگران هم بشود؛ و این شبیه به همین رفتار فرهنگی در مردم ژاپن است. در مثلث انسان، جغرافیا و تاریخ است که فرهنگ، شکل میگیرد و دانشمندان مدیریت دانش در غرب، به این زوایای مهم فرهنگی توجه نکردهاند و گمان کردند که همه سطوح دانش، دانش آشکار است و قابلیت ثبت و ضبط دارد؛ غافل از اینکه مقدار زیادی از دانش، دانش ضمنی است و قابل ثبت و ضبط کردن به وسیله معیارها و دستگاههای غربی نیست. دانش ضمنی، نیاز به این دارد که شما در درون جغرافیا، تاریخ و فرهنگ، قدم بزنید و نفس بکشید.
توسعه باید کیفی باشد نه کمی!
کاوه فرهادی در ادامه مباحث خود به تفاوت نگاه در توسعه پرداخت و گفت: نگاه اول به توسعه باید توجه به وجوه مختلف آن باشد. شون پیتر در مقاله توسعه خود میگوید: “پیشرفت کمّی، رشد است، نه توسعه”. توسعه باید کیفی باشد، نه کمّی. توسعه شامل چند وجه است، فقط اقتصاددانان و مهندسان نیستند که در توسعه نقش دارند و آن را میسازند؛ بلکه تمام صاحبنظران علوم انسانی باید در امر توسعه دخیل باشند. توسعه به جامعهشناس، متفکر اخلاق، روحانی و … نیازمند است. رشد برای سیاستمداران و تبلیغاتشان جذاب است. در ایران از دهه سی و چهل که وارد توسعه شدیم، مساله ما رشد بوده است، نه توسعه. مفاهیم ترومن که مورد توجه دستاندرکاران بود، تنها به رشد میپرداخت که متأسفانه تا به امروز هم ادامه دارد. برخی از اقدامات در کشور نیز ناشی از این نوع نگاه بوده است؛ از جمله ایجاد سدهای بزرگ و چاههای عمیق که با فرهنگ قنات، قنوت و قناعت در تضاد بوده است. دانش ضمنی خردمندانه کشور، قنات بوده که رویکردی مشارکتی و یاریگری نیاز داشت که مبتنی بر فرهنگ و زیستبوم ما بوده و بایستی توسعه پیدا میکرد، نه توسعه و ترویج مدلهای ناهمخوان بیگانه.
برخی از دانشگاه ها و دانشمندان ما حتی مسائلشان هم وارداتی است.
فرهادی در بخش بعدی مباحث خود، به انتقاد از فضای علمی و دانشگاهی کشور پرداخت و ترویج تفکر سرمایهداری را از مسائل مهم کژکارکردی توسعه در کشور دانست و گفت: در کشوری که بیش از 80 درصد خشکی است، آب، کالا نیست. آب در پیش و پس از اسلام در کشور از تقدس برخوردار بوده است؛ آب، کالا نیست که امروزه به چشم کالا به آن نگاه میشود. درخت، الوار نیست و خاک، برای فروش نیست. مدلهای کشاورزی سرزمینهای پرآب، مدل مناسبی برای سرزمین ما نیست. کجا در دانشگاهها صحبت از سبک اقتصادی تعاونمحور و همیارمحور است؟! چطور در مملکتی که بیشتر اقتصادش دولتی است، هر چه در دانشگاهها خوانده میشود، اقتصاد سرمایهداری است؟!
در کشور ما کتابهای ترامپ را به عنوان یک بازارشناس و کارآفرین بزرگ دست به دست میشود، کسی که تمام نگاهش به اقتصاد، سود شخصی به هر قیمتی است. ما در سرزمینی زندگی میکنیم که فتوّت و دگریاری در آن اصل است و تمام تلاش به آفرینش و ایجاد کار به عنوان امری مقدس و عبادت به شمار میرود، آنگاه در فرهنگ اصیل ایرانی مشغول رواج تفکر سرمایهداری هستیم!
شهید صدر در مدرسه القرآنیه میفرماید: عمل صالح از منظر قرآن نماز و روزه و … و کار است. عمل صالح، یعنی کار. ما نفوس و فرد را نمیتوانیم رها کنیم و تهذیب، جایی اتفاق میافتد که کار انجام میشود. رسالت ما یعنی کار، کار در عمق فرهنگ ما وجود داشته و دارد. اگر ما فرهنگ کار را بزنیم، به تبع آن، توسعه را زدهایم.
در ادامه این جلسه، پرسشهایی توسط حضار از دکتر کاوه فرهادی مطرح شد. پرسش در مورد اینکه طبق نظریه منبعمحور و نقطه مقابلش ادبیات بازار که پورتر، آن را بسط میدهد، محصول، اصل است یا بازار؟ آیا کشورهایی که عمق وابستگی به سنت را دارند، از انقلاب صنعتی عقب میمانند؟
استاد دانشگاه علامه طباطبایی در پاسخ به این پرسش گفت: این حرف، متأسفانه یک تلقین غلط است که در بین جوامع دیگر، رواج پیدا کرده است. تلقینی از شیفتگان مکتب نوسازی وجود دارد که میگوید نگاه غالب در جهان، بهترین نگاه است و این اشتباه است. مثلا مردم ژاپن، مالزی و اندونزی با فرهنگی منحصر به فرد، سرزمینهای خود را مدیریت میکنند و رویکردهای مدیریتی منحصر به فرد خود را دارند که بسیار موفق بوده است. در کشورهای در حال توسعه، مافیایی وجود دارد که اجازه ورود تفکرات دیگر را به حوزههای دانشگاهی نمیدهد. خانم آستروم، برنده جایزه نوبل اقتصاد در سال 2009، صاحب رویکردی با نام «تئوری بازی اشتراکی» است. ایشان این نگاه را از قبایلی گرفتند که در آن، دو قبیله، منافع مشترک خود را با بازی مشارکتی خاصی محافظت میکردند و اسم این اشخاص را «شهروند خودحکمران» گذاشتند. خانم آستروم با نظریه «شهروند خودحکمران» که در واقع یک فعالیت مشارکتی است که دو قبلیه در آن، منابع مورد نیاز خود را مدیریت میکردند جایزه نوبل گرفت. ما در ایران در طول قرنها به واسطه بنه، واره و … که ساز و کارهای اجتماعی تعاونمحور هستند، منابع مشترکمان را حفظ میکردیم و جایی هم صحبتی از آن نمیشود؛ زیرا در جامعه فردمحور که سودگرایی در آن، حرف اول را میزند، صحبت از یاریگری، عجیب به نظر میرسد!
در نگاه پدرِ شما (دکتر مرتضی فرهادی) و همچنین شما، در تعریف سنت، مواجهه مثبت دارید، اما به این اشاره نمیشود که بخشی از سنت، برای توسعه، مضر است. این نگاه به سنت چطور پالایش میشود؟ نقش یک نفر است یا یک مکانیزم که سنت را پالایش میکند؟ آیا میتوان گفت مدل توسعه غرب برای غرب ارزشمند است و آنجا جواب داده اما در سرزمین ما جواب نمیدهد؟ و اینکه چرا همه کشورهایی که اقتصاد بادآورده داشتهاند، دچار سرنوشت ایران نشدهاند و چرا آزار هلندی در نروژ متوقف شد و چه کار کردند که این راه حل به دیگر کشورها نرسید و باقی کشورهای نفتی دچار آزار هلندی شدند؟
در نگاه شما رد توطئه دیده میشود که همیشه درست نیست. اینکه ما کتاب مرتضی فرهادی را در فضای علمی نمیخوانیم، چه ربطی به توطئه دارد؟ اینکه غرب را به جای بهشت موعود جا زدهاند، درست است؛ اما تأثیر اتفاقات داخلی چه؟ به نظر میرسد ما خودمان را دستکم گرفتهایم. کتاب «موزههایی در باد» سی سال نوشتن آن و 15 سال عکاسی آن طول کشیده است. این کتاب تنها یک بار چاپ شد و تمام تلاشها هم برای تجدید چاپ، بینتیجه ماند.
مفهوم امپریالیسم در حوزه آکادمیک، بسیار جدی است. تمام تلاششان را میکنند تا حرکتهای علمی به سمت سرمایهداری، متمایل شود و دانشهای ضمنی از همه ملتها که میتواند منجر به استقلال کشورشان شود را به شیوهای بسیار هوشمندانه حذف میکنند. کیملره یک فیلسوف و جامعهشناس آلمانی است و سالها در آفریقا مطالعه کرده است. وی میگوید: استعمار در طول قرنها دانش ضمنی مردمان آفریقا را میگیرد. حتی موسیقی را یا حذف میکند یا آنچه میخواهد را جایگزین آن میکند. در نگاه به فرهنگ و هنر هم همین اتفاق میافتد.
زنان فمنیست ما از واره عقب افتادهاند. کتاب واره، گزارش کهنترین تعاونی صد در صد زنانه ایرانی را ارائه میدهد. زنان فمنیست ما از فلان فمنیست غربی اطلاع دارند، اما از ارزشهای زن در فرهنگ خودمان بیاطلاع هستند.
نسبت میان نوآوری و توسعه چیست؟ نسبت نوآوری و سنت چیست؟ آیا جامعه سنتی با نوآوری میتواند رشد کند؟
وقتی صحبت از سنت میکنیم، بحث ما برساخت است. اگر جامعهشناسهای ما وظیفه خود را انجام ندادند و شروع به ترجمه مدلهای غربی و شرقی کردند، مشکل خودشان است. وظیفه اصلی جامعهشناس، برساخت است. هگل در مقدمه کتاب پدیدارشناسی روح میگوید: «ما مدرنیته را از رحم مادرش که سنت است، متولد کردهایم.»
اول اینکه همه وجوه سنت، قابل بهروزرسانی نیست و به کار نمیآید، مانند خرافات. ولی سنت، خرافه نیست، سنت، آن چیزی است که ما در اقتصاد نهادی داریم. نهاد، یعنی انباشت دانش ضمنی مردمان. انباشت دانش ضمنی بودن سنت، ممکن نیست. این به این معنا است که باید بپذیریم سنت وجود دارد و اهمیت دارد، بعد وارد گام بعد میشویم. اما این پالایش را پژوهشگر انجام میدهد یا مردم؟ پاسخ این است که هر دو، هم دانشمندان و هم مردم. اما در سرزمین ما اول برعهده دانشگاهیان و روشنفکران است. ما باید جور کسانی را بکشیم که صرفا ترجمه میکنند.
در پاسخ به این پرسش که مدلهای توسعه برای غرب خوب است یا بد؟ باید از منظر معرفتشناسی بررسی شود و در سرزمین خودمان هم باید از منظر معرفتشناسی و در برنامههای آیندهپژوهی، توجه شود. آیندهپژوهی، بدون فهم دانش ضمنی، ممکن نیست. پژوهش آب، بدون کشاورز و جامعهشناس و روحانی فقه آب، در کنار هم، ممکن نیست. همه حوزههای علوم انسانی باید حضور داشته باشند. در غیر اینصورت، برنامهها در سطح مفاهیم نظری باقی میماند. در حوزه فرهنگ سازمانی، امروز اثری از همیاری و دگریاری نیست و ما پژوهشگران، وظیفه پرداختن به این موضوع را داریم.
دوای درد آزار هلندی را در نروژ نگه داشتند و یکی از دلایل کودتای 28 مرداد همین بود که ایران در حال رسیدن به راهکار برونرفت از آزار هلندی بود. در پژوهشی در دانشگاه علامه که توسط جناب صارمی انجام گرفت، وجوه عجیبی از کودتا روشن شده است. یکی از انگیزههای اصلی کودتا این بوده است که مدل اقتصاد بدون نفت، به نتیجه نرسد و در دیگر کشورهای دنیا هم رشد نکند. هشدارهای جاسوسان سیا این بوده که اگر این اتفاق بیفتد، ایران از اقتصاد نفتی، فاصله میگیرد و این به نفع ما نیست.
دکتر کاوه فرهادی، در پایان این جلسه با اشاره به نقاط ضعف استارتآپها گفت:
استارتآپها آیا در طول این سالها کوچکترین تاثیری در اقتصاد ما داشتهاند؟ نداشتند. در GDP و GMP ما هیچ تاثیری نداشتند. زیرا هیچ ربطی به سنت و دانش ضمنی ما نداشت و هیچ دردی از ما دوا نمیکرد. کدام استارتآپ ربطی به احیا و کمک به روستای ما داشت؟ اگر نسبتی با دانش ضمنی ورود پیدا نکند، به درد سرزمین ما نمیخورد. اگر ما سیلیکُن ولی را در سرزمینمان تکثیر کنیم، آیا مشکلات، حل میشوند؟ این به معنی مطالعه و شناخت مدلهای دیگران نیست؛ بلکه باید برگردیم و کار خودمان را غنیتر کنیم. آیا ما توانستهایم با استفاده از دانش ضمنی، طرح کارآفرینانهای را بنویسیم؟ یا براساس نگاه ملاصدرا و شیخ بهایی و یا با نگاهی به دانش عشایری؟ ما در نوآوری اجتماعی هم باید با برگشت به دانش ضمنی و سنت، طرح ها و رویکردهایمان را برساخت کنیم.
در پایان، رضا ایمانی، مدیر جلسه، ضمن تشکر از کاوه فرهادی بابت حضور در جلسه و همچنین تشکر از حاضران جلسه بابت مشارکت در گفتگوها ابراز امیدواری کرد با حضور دکتر فرهادی به واکاوی مفهوم توسعه از دیدگاه دکتر کاوه فرهادی و پدر بزرگوار ایشان مرتضی فرهادی (نویسنده کتاب صنعت بر فراز سنت) در جلسات عصراندیش بپردازیم.