به گزارش «رساگفت»: کتاب «رسم جهاد» یادآور خاطراتی نه چندان دورودراز از روزهایی است که با فرمان امام خمینی (ره) جمعهایی خودجوش و مخلص در سراسر ایران اسلامی شکل گرفتند و برای خدمت بیمنّت و بدون انتظار مزد مادی، کمر همت بستند. این کتاب، با روایتگری «حسینعلی عظیمی» و با تحقیق و تدوین «علی مشایخی» و «محمدرضا حسینی» در 198 صفحه در قطع وزیری توسط انتشارات راه یار به چاپ رسید. برای تهیه این کتاب میتوانید به سایت های پاتوق کتاب فردا و فروشگاه اینترنتی کتاب قم نیز مراجعه نمایید.
در ابتدای کتاب خاطرهای از سه سوالی که امپراتوری وقت ژاپن از مرحوم هاشمی رفسنجانی پرسیده بود؛ بیان شده و سوالاتی در این زمینه که این سطح از هماهنگی بین نیروهای جهادی چطور به وجود آمده است؟ با مدت زمانی هرچند اندک، چگونه جهاد توانسته است مردم مناطق محروم را با خود همراه کند؟ و در نهایت، چرا مسئولین ایرانی علاقه زیادی به ادامه تحصیل و کسب مدارج عالی دارند؟
در ادامه به بیان ساختار جهاد میپردازد؛ اینکه همه جور آدم امکان فعالیت در آن را داشت، هم از تخصصها بهره میبرد و هم به صورت منطقهای کار میکرد، ایمان داشتن و کار دلی به همراه تخصص بود که میتوانست منجر به مسئول شدن یک نفر در جهاد شود، اینکه نیروهای جهادی بودند که کار را تعریف میکردند و از بروکراسیهای معمول و مرسوم خبری نبود و به طور کلی، ساختاری انسانمدار داشت؛ یعنی درست برخلاف ساختارهای سازمانمدارد.
راوی مباحث کتاب، به بحث اعتماد موجود در جهاد بسیار علاقهمند بود و با اوصافی خاص، این عبارت را در بین جهادیها به کار برد؛ اینکه اصلا فرض اولیه بر این بود که نیت شخصی و هواهای نفسانی در کار نیست. حتی نیروی جهادی حاضر نبود برادر خودش را جهت کارکردن در جهاد معرفی کند و اینها به خاطر این بود که این افراد، از قرارگرفتن در مواضع اتهام اجتناب میکردند و به همین دلایل هم بود که قوم و خویشگرایی در کار جهاد، معنایی نداشت.
گوشت در شله زرد اصطلاحی بود که در کتاب به کار رفتهاست. این مطلب اشاره به کسانی دارد که قالتاقمآبانه از جوّ بسیار انسانی جهاد سوءاستفاده میکردند و مثلا به استفاده شخصی از موقعیت جهادی خود و یا استفاده شخصی از امکانات جهاد، مبادرت میکردند. از آنجایی که تقریبا سراسر جوّ حاکم بر جهاد، سرشار از اخلاص و ایثار بود، این افراد همانند گوشت در شله زرد، به زودی خودنمایی میکردند و این باعث میشد که افراد بااخلاص و باایمان جهاد، اینچنین رفتارها و افرادی را طرد نمایند.
اعتماد و اطمینان به حدی در بین جهادیها زیاد بود که به چیزی به اسم فاکتور خرید اعتقادی نداشتند؛ زیرا فاکتور خرید را توهینی به نیروی جهادی میدانستند. حتی اگر یک فروشنده هم میخواست به یک نیروی جهادی افترای مالی بزند، این مسئول جهاد بود که فروشنده را توبیخ میکرد، نه نیروی جهادی خود را؛ زیرا معتقد بود که جهادیها اگر خدای نخواسته به دنبال مال حرام بودند که در جهاد حضور نمییافتند!
مردم، از عوامل اصلی تامین هزینههای جهاد
در این قسمت، کتاب به بیان نحوه تامین هزینه این ساختار انسانمحور میپردازد و بیان میدارد که چنین ساختاری در کنار بودجهای که برای نیروهای نظامی در نظر گرفته شده بود، از طریق کمکهای مردمی نیز تامین هزینه میشد. اعتماد مردم به جهاد بسیار زیاد بود و بعضا حتی زیورآلات خود را نیز جهت تامین هزینههای جهاد، اهدا مینمودند. نیروهای جهادی نیروهایی بودند که تا به پول نیاز نداشتند، اقدام به برداشت پول از خزانه درنظر گرفته شده جهاد نمیکردند و حتی پولبرداشتن ایشان نیز فقط در حد رفع نیاز بود؛ یک عامل دیگر تامین هزینههای جهاد عبارت بود از ایثار و ازخودگذشتگی خودِ نیروهای جهادی. به این شرح که با هزینه خود به مناطق محروم، میرفتند، بدون چشمداشت این کار را میکردند و ابزار و لوازم و ماشینآلات و اتومبیلهایی که دیگر ارگانها نیاز نداشتند را تعمیر و روبراه نموده و در خدمت به مردم، به کار میبردند. استفاده از این ماشینآلات به ویژه در زمان جنگ تحمیلی خیلی راهگشا بود.
جهادیها در ایام جنگ تحمیلی به تعبیر امام خمینی (ره) سنگرسازان بیسنگری بودند که برای نجات جان رزمندگان، در سختترین و پیچیدهترین عملیاتهای نظامی، دشوارترین کارها را اعم از ساخت پل، ساخت سنگر، احداث خاکریز و امثالهم را به بهترین نحو ممکن و با بهترین اصول مهندسی، طراحی و پیادهسازی میکردند. جهادیها در امور تولید کشور نیز حضور بسیار پررنگی داشتند و این روحیه باعث شده بود که در بحث گندم، کشور را به خودکفایی رسانده و شیلات را بیش از سه برابر از تمام صنایع کشور به رشد برسانند.
دلایل افول جهاد سازندگی
از جمله دلایلی که کتاب در افول جهاد سازندگی دخیل میداند عبارت است از وزارتخانه شدن جهاد، تحمیل بروکراسی، کارشکنی ارگانهای دیگر از جمله جهاد کشاورزی، پررنگ شدن مبحث مقام و رتبه سازمانی، اهمیت دادن به مباحث فاکتورهای خرید و مواردی از این قبیل. از نظر نویسنده، این عوامل دست به دست هم داد تا آن روحیه جهادی و ایثارگرانه جای خود را به روحیات خشک بروکراتیک بدهد و مجموعه این عوامل دست به دست هم داد تا در سال 1379 جهاد سازندگی (به معنای اوایل انقلاب) به طور کلی منحل گردد.
سخن پایانی …
در سراسر کتاب شاهد این هستیم که فرایند فکری و اجرایی جهاد سازندگی از بدو تاسیس تا زمانی که کاملا منحل شد، چگونه بود و روایت راویای که خودش در متن اجرایی جهاد بود نیز به جذابیت موضوع افزود. همچنین بیان روزهای تلخ و شیرین بعد از انقلاب اسلامی که اوج هنرنمایی جهادیها در سالهای جنگ تحمیلی بود نیز از نقاط بسیار روشنِ هم جهاد و هم این کتابِ داستانگونه بود.