به گزارش «رساگفت»: کتاب «کسبوکار اجتماعی» نگاهی جدید است بر دنیای کسبوکار به ویژه در دنیایی که نظام سرمایهداری، احاطه زیادی دارد و تاکید آن بر کارآفرینی و خلاقیت میباشد. در این کتاب، خلاقیت افراد در هر زمینهای را راه رسیدن به کسبوکار قلمداد مینماید. کتاب حاضر، نوشته محمد یونس است که در 320 صفحه در قطع وزیری توسط انتشارات رسا به چاپ رسیده و در فضای مجازی هم، میتوان از سایتهای طاقچه و ایرانکتاب، آن را تهیه نمود.
در ابتدای کتاب به بحث قطحی و فقر شدید در بنگلادش اشاره شده؛ اینکه راه حلهای قبلی، دیگر جوابگو نبود ولذا بهترین کار، این بود که کسبوکار اجتماعی شکل بگیرد. داستان از اینجا شروع شد که بعد از استقلال بنگلادش از پاکستان، شرایط بعد از جنگ از یک طرف و بلایای طبیعی از طرف دیگر منجر به این شد که فقری گسترده در کشور، به وجود بیاید. محمد یونس، روستایی به اسم جبرا را به عنوان نمونه انتخاب کرد تا مدل کسبوکار اجتماعی خود را در آن پیاده کند. همینطور شد و مدل، به خوبی جواب داد. در اینجا بود که یونس به فکر توسعه مدل خود در سراسر کشور و حتی در عرصه بینالمللی افتاد.
از مسائلی که یونس با آن مواجه شد، عدم اعتماد بانکها به فقرا بود، حتی خودش ضامن فقرا میشد تا وام بگیرند. اما بعد از مدتی به این نتیجه رسید که بهتر است خودش بانکی تاسیس نماید؛ لذا بانک گرامین تاسیس شد. این بانک در زمینههای مختلفی وارد کسبوکار اجتماعی شد؛ از همکاری با شرکت تولیدکننده آب آشامیدنی گرفته تا فناوری اطلاعات، تغذیه و پزشکی (مثلا در زمینه تهیه پشهبندهای ضد مالاریا) و در اغلب این کسبوکارها موفقیتهای قابل توجهی به دست آمد.
بحران مالی سال 2008 که بخشهای زیادی از جهان را درگیر خود کرده بود، یونس را به این نتیجه رساند که کسبوکارهای اجتماعی میتوانند جایگزینی مناسب باشند که دیگر جهان، در شرایط مشابه، درگیر اینچنین بحرانهایی نشود.
گرامین و کارآفرینی
با توجه به اینکه یونس، دغدغه کارآفرینی به ویژه برای زنان فقیر را داشت، یکی از کارهایی که انجام داد، این بود که با پرداخت حقالزحمه به زنان فقیر، از ایشان میخواست ماستهای مغذی و ارزانقیمت را به خانوادههای فقیر بفروشند و علاوه بر کسب درآمد، به بهبود وضع سلامت خانوادههای فقیر نیز کمک کنند. این طرح وی، حداقل دو فایده داشت؛ از یک طرف، زنان فقیر به درآمد میرسیدند و از طرف دیگر، مواد مغذی مورد نیاز به کودکان خانوادههای فقیر از طریق مصرف ماست ارزانقیمت میرسید. نکته جالب اینجاست که علیرغم افزایش قیمت ماست و بحرانهای مالی، تا حد قابل توجهی این مشاغل باقی ماند و یا شکلگیریشان تمدید شد و تحت تاثیر بحرانهای مالی، از بین نرفت.
نویسنده کتاب با حداکثرسازی سود، آنگونه که در نظام سرمایهداری کاملا مشهود است، مخالف است. وی میگوید کسبوکار اجتماعی، کسبوکاری است که در آن، افراد سهامدار، سود دریافت نمیکنند و سودی هم که به دست میآید، نه برای افزایش مصرف، بلکه برای بهبود شرایط کاری و افزایش توان گرامین برای ارائه خدمات بیشتر باید مصرف شود.
کسبوکار اجتماعی از جایی شروع میشود که یک نیاز احساس میگردد. شاید به دور و بر خود نگاهی بیندازید و مثلا چیزی مثل سوءتغذیه کودکان فقیر، شما را آزرده خاطر کند. این میتواند برای شما سکویی باشد که به دنبال ایجاد کسبوکاری باشید که بتواند این معضل را حداقل در اطراف شما حل نماید.
به نظر میرسد یونس بیشتر از اینکه با کمکهای بلاعوض موافق باشد، با ایجاد شغل و کسبوکار موافق است؛ نمونهاش مربوط میشود به زلزله شدید هائیتی در سال 2010 که در آن، قرار شد 10 درصد یا بیشتر از 10 درصد کمکهای جهانی به زلزلهزدگان هائیتی صرف ایجاد کسبوکارهای اجتماعی گردد.
سخن پایانی …
در نگاه اول اینطور به نظر میرسد که کسبوکارهای مطرح شده در کتاب، چندان هم در کشورهای فقیر، جوابگو نیست؛ زیرا مثالها به جز مواردی در بنگلادش، از اسکاتلند و آمریکا میباشد و کمتر مثالی از کشورهای فقیر دیگر به ویژه مسلمان میتوان خواند. از طرف دیگر، خود یونس هم واقف است که در بعضی از جاها باعث تغییر فرهنگ شد؛ مثلا کار کردن زنان فقیر در بیرون از خانه، آن هم در جامعهای که این امر، مسبوق به سابقه نبود که میتواند چالشهای خاص خودش را داشته باشد.
همچنین ایجاد کارخانههای بزرگ و کارکردن کارگران در آن که به نوعی کارآفرینی به حساب آمد اما به این امر هم باید توجه کرد که اولا این کسبوکار، خرد نیست و از طرف دیگر، شاید به سادگی به حاشیهنشینی دامن بزند. در نهایت، خود یونس هم بیان میدارد که نظام سرمایهداری، معضلاتی را ایجاد نمود که فقط با کسبوکارهای اجتماعی میتوان آن را حل نمود و به عبارت دیگر، کسبوکار اجتماعی میتواند جایگزینی برای این سبک از نظامات اقتصادی باشد.