به گزارش «رساگفت»: سلسله جلسات پژوهشی دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت، این بار به ارائه علیرضا نفیسی، دکتری سیاستگذاری دانشگاه تهران و پژوهشگر دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت، اختصاص یافت. پژوهشی که طی فرصت مطالعاتی ایشان در کشور هلند انجام شده است. یکی از دلایل مهم این موضوع، محوریت هلند در مباحث توسعه اجتماعی است. نفیسی در این جلسه به بیان تجربیات خود در طی فرصت مطالعاتیاش در این کشور میپردازد.
نفیسی در ابتدای ارائه خود به بیان دلایل انتخاب هلند برای فرصت مطالعاتی خود در حوزه توسعه پرداخت و گفت: کشور هلند را به این دلیل انتخاب کردم که این کشور، هم به لحاظ آکادمیک، یعنی در بخش مقالات و مجلات و دانشگاهها، در مباحث توسعه، جزو کشورهای پیشتاز است و هم اینکه سَمَنهای مختلف و گروهها و سازمانهای بینالمللی، بهخصوص در شهر لاهه، فعال هستند. آنها تمرکزشان فقط منوط به کشور خودشان نیست، بلکه بحث International Development را دارند. International Development اصطلاحی است که در ادبیات توسعه، سابقهای قریب به 50 سال دارد. اولین کسانی که ایده توسعه را در غرب مطرح کردند، معتقد بودند که ما توسعه یافتهایم و باید این توسعه را به بقیه کشورهای دنیا منتقل کنیم، زیرا آنها توسعه نیافتهاند! به شکل خاص، جامعه هدفشان، کشورهای آفریقایی، آمریکای جنوبی، شرق آسیا و تا حدی غرب آسیا یا خاورمیانه هم بود. اما به دلیل ناکامیهای زیادی که سازمانهایی از جمله بانک جهانی، سازمان ملل و سازمانهای بینالمللی داشتند، این نگاه به مرور تغییر کرد و مشاهده کردند که حضورشان در کشورهای دیگر، نه تنها سودی به آنها نرسانده، بلکه موجب تخریب و آشفتگی در جوامع دیگر شده است. این مساله باعث شد تا دچار تغییر رویکردهایی شوند.
این پژوهشگر توسعه اجتماعی، در ادامه صحبتهای خود به بیان نمونههایی از تجاربش پرداخت و گفت: هلند به کشور آسیبها، گلها و کشور کشاورزی و غذا معروف است. همچنین بزرگترین صادرکننده غذا در اتحادیه اروپا و دومین کشور بزرگ صادرکننده در دنیا بعد از آمریکا به شمار میرود. در مؤسسه مطالعات اجتماعی در شهر لاهه به نام International Institute of Social Studies بودم که تمرکزش بر مباحث توسعه با نگاه اجتماعی بود. این مؤسسه، رویکرد کاملاً بینالمللی داشت و بیشتر دانشجویانش (که فقط دانشجویان تحصیلات تکمیلی هستند؛ یعنی ارشد و دکتری) از کشورهای دیگری آمده بودند و تمرکزشان بیشتر بر کشورهای آمریکای لاتین، آفریقا و شرق آسیا بود. حتی به مباحث مربوط به فرهنگهای بومی و نگاههای بومی تأکید داشتند. اینها به دنبال این هستند که توسعه را محلیتر و context base ببینند و فرهنگ منطقه و اقتضائات منطقه را هم بیشتر در نظر بگیرند. رویکرد این مؤسسه به این شکل بود و البته انتقادات شدیدی نسبت به رویکردهای بانک جهانی و رویکردهای سازمان ملل و امثالهم داشتند.
اگر بخواهم قدری از تجربیاتم در این مؤسسه را بگویم، اینطور بود که ما یک سری نشستها و دورهمیهایی داشتیم. در جلسهای که با دانشجویان دکتری و پسادکتری در اواخر سال میلادی داشتیم، صحبتی شد که برای سال 2020 چه کاری باید انجام دهیم. بحثی شد مبنی بر اینکه باید یک سری کارگروههای مطالعاتی شکل بگیرد و برای سال آینده، هم تحقیقات و هم مطالعات جمعی، ادامه یابد. هر شخص، دو موضوع پیشنهاد میکرد و من هم آخرین نفر بودم. موضوع پیشنهادی من که موضوعی کلیدی و مهم بود، بحث communitiship بود که به مفهوم اجتماعشدن و جمع شدن است، شاید اصطلاحش در شبکه، به مفهوم همیاری، نزدیک باشد. Community به معنای این است که عدهای از افراد با هویت مشترک، اقدامات جمعی را براساس چشمانداز مشترکشان شکل میدهند.
نقصان مفاهیم اقتصادی در دانشگاههای کشور
یکی از آموختههایم در این مؤسسه این بود که ما در دانشکده مدیریت اقتصاد (که یکی از دانشگاههای مطرح کشورمان است) بودیم، ولی چیزی که یاد گرفتیم، فرم خاصی از اقتصاد بود و آن اقتصادی است که بیشتر نگاهش mainstream است؛ یعنی نگاه اقتصاد نئوکلاسیک و اقتصاد کپیتالیزم. اقتصادی که به یک نوع خاصی از واحدهای تولیدی و شرکتها اشاره دارد و نوع خاصی از مراودات اقتصادی را مطالعه میکند. در صورتی که الان کسانی مشغول مطالعه روی فرمهای دیگری از اقتصاد، به نام اقتصاد همبستگی هستند. در این اقتصادِ همبستگی، فقط در حدود 16 میلیون شغل در اروپا مشغول به آن هستند و 813 میلیون عضو در دنیا، در حداقل یکی از این سازمانها عضویت دارند. 760 هزار سازمان به این شکل در دنیا ثبت شده است. این فقط آمار سازمانهای ثبت شده در کشورهای اروپایی و کشورهایی است که یک سطحی از نهادها در آن شکل گرفته است؛ وگرنه در تک تک جوامع محلی و در تک تک مناطق، مخصوصا در کشورهایی که پیشینه زیادی دارند، اینها وجود دارد. بحثی به نام «اقتصاد غیررسمی» وجود دارد که درصد بسیار بالایی از اقتصاد کشورها را تشکیل میدهد که این موضوع در بحثهای اقتصاد mainstream مورد بحث قرار نمیگیرد. مانند این است که تا کسی تبدیل به شرکت نشده باشد (کارش به صورت شرکتی در حساب و کتابها نیامده باشد) ارزش افزودهاش را حساب نمیکنیم و اگر مبادلات، ثبت نشده باشد، اصلا در GDP نمیآید و خیلی از مبادلات، به صورت محلی و بدون رد و بدل شدن پول ملی، رخ میدهد.
نفیسی در ادامه مباحثش به تجربه حضور در برخی از مکانهای کشور هلند اشاره کرد و بیان داشت: این مؤسسه این اجازه را به ما داد که با هزینه آنها به جاهای مختلف برویم و بازدید داشته باشیم. یکی از مکانهایی که رفتیم، تالار خیلی بزرگی داشت که به گفته خودشان به اندازه 120 زمین فوتبال است، منطقهای که پُر از گُل بود. این منطقه، بزرگترین بازار گُل جهان به نام Royal Flora Holland، در شهر اَلمیره در نزدیکی آمستردام (پایتخت هلند) است. بنابر گفتهها، روزانه سی میلیون گُل و گیاه در این محل، خرید و فروش میشود که 8.5 میلیون یورو مبادله در روز، 120 هزار تراکنش و شش هزار عرضهکننده را شامل میشود. سالنی به نام سالن اَکشن (یعنی سالن مزایده) وجود دارد که افرادی از ساعت 6 یا 7 صبح میآیند و شروع به خرید و فروش میکنند. اما داستان این منطقه به این شکل بوده است که تقریبا در 120 سال پیش، این روستا، روستای فقیری بود که کارش کشاورزی و گُل بود. مردمش به شدت فقیر بودند؛ اما یک بار با هم مینشینند و مساله را بررسی میکنند و تشخیص میدهند که دسترسی به بازار ندارند و بیشترین سود فروش کالاهایشان را دلالان میبرند و حتی در کشورهای دیگر میفروشند. اما چیزی عایدشان نمیشود. ابتدا برخی کارهای لجستیکی را انجام دادند؛ مثلا حمل و نقل را تسهیل کردند که بتوانند فروش را بیشتر کنند. از سال 1911 این بازار تشکیل شد و در سال 1955 به این فُرم درآمد. کاری که انجام میدهند این است که میگویند ما market place را باید خودمان داشته باشیم و بازار، باید زمینِ بازی ما باشد. درواقع ما به عنوان تولیدکننده، باید این زمینِ بازی و قواعد آن را طراحی کنیم و با این کار، به راحتی عرضه را به تقاضا در منقطه خودشان وصل کردند. بیشتر معاملات، در این تالار انجام نمیشود؛ بلکه در جاهای دیگر به صورت آنلاین انجام میگیرد و در سایتشان میتوان مبادلات انجام شده را به صورت لحظهای مشاهده کرد. ماهیت market place و Royal Flora Holland طبق بستهبندیهای شرکتی این است که شرکتِ معمولی نیستند، بلکه شرکت تعاونی محسوب میشوند (با همان قوانینی که در هلند است). به این صورت که دارندگان، خودشان مالک اینجا هستند. چند هزار مالک دارد که این مالکان، خودشان مشتری، set layer و customer هستند.
بزرگترین منطقه گلخانهایِ جهان
وی در بخش دیگری از ارائه خود به بزرگترین منطقه گلخانهای جهان اشاره کرد و گفت: مورد دومی را که میخواهم به آن بپردازم، منطقه وستلاند در نزدیکی شهر لاهه است که به اذعان خودشان بزرگترین منطقه گلخانهای جهان است. در این منطقه 710 تولیدکننده وجود دارد که میتوان مشخص کرد که چند گلخانه در آنجا هست. این گلخانهها نشاندهنده همان چیزی است که دومین تولیدکننده بزرگ غذا در جهان میگوییم. حدود سال 1896، کشاورزانی که در این منطقه بودند (طبق نقل خودشان)، در جلسات عمومی که یکشنبهها برای عبادت به کلیسا میرفتند و قهوه میخوردند، تصمیماتی میگرفتند که یکی از این تصمیمات، این بوده است که ما باید در اینجا واحدهای جمعی ایجاد کنیم که از چند جهت به ما کمک کند: یکی اینکه ما بتوانیم منابعمان را با هم جمع کنیم تا بتوانیم کارهای بزرگتری انجام دهیم؛ دوم اینکه بتوانیم در بازار، قویتر ظاهر شویم تا منطقه خودمان را برند کنیم که قدرت چانهزنی پیدا کنیم و به خاطر همین، باید جمع باشیم و نباید فرد باشیم، نباید جدا جدا کشاورزی کنیم. بعد از آن دوباره در همان فرم که بعدها شاید فرم تعاونی شد، یک فرم جمعی شکل دادند و تعاونی تولیدیشان، شکل گرفت.
طبق گفته خودشان، الان، 1.9 میلیون نفر، عضو تعاونی اصلی هستند که در اینجا فعال میباشند که شامل صدها شرکت میشود. به مرور، اینها فرم تعاونی را توسعه دادند. به طور مثال، گفتند که ما نیاز به تحقیقات داریم و مکانی به نام work forty center را تأسیس کردند که این هم از جنس تعاونی است و همه مالک این هستند و کارهای مشترکشان را به پیش میبرند.
مشارکتهایی که به ایجاد تعاونیهای مختلف منجر شد
این پژوهشگر، در بخش دیگری از صحبتهایش به معرفی رابوبانک پرداخت و آن را نیز محصول یک کار جمعی توسط مردم این منطقه عنوان کرد و گفت: تعاونی دیگری که مردم منطقه در اینجا شکل دادند و کار جمعی دیگری که توسط آنها صورت گرفت، تأسیس بانکی به نام «Rabobank» است. این بانکِ معروف، در زمره بانکهای اجتماعی دنیا به شمار میرود و هم در رده بانکهایی که به طور خاص، در صنایع غذایی تمرکز دارند. از لحاظ مالی، این بانک، دومین بانک بزرگ هلند است. سابقه این بانک به حدود 120 سال پیش برمیگردد. آنها گفتند که منابع ما به صورت جدا کافی نیست؛ مثلا میخواهند کار تحقیقاتی انجام دهند، لذا باید یک بانک داشته باشند که پولشان را در آنجا قرار دهند تا بتوانند سرمایهگذاری بزرگتری کنند. ایده تشکیل این بانک، از اینجا شکل گرفت. آماری که الان میگویند، حدود 1.4 میلیون مشتری است. ادعایی که خودشان دارند و شاید گزاف باشد، میگویند که 50 درصد کشاورزی و غذا در دنیا را ما found میکنیم! عدد بسیار بالایی است. یعنی دیگر بحث هلند نیست، بلکه بحث جهان است! نکته دیگر این است که چون خودِ اعضا مالک اینجا هستند، بنابراین سودی به مالک داده نمیشود. چون فرمش، فرم تعاونی است و سود، داده نمیشود و معمولا عایدهاش در همان منطقه یا سازمان، invest میشود. عواید آن هم واقعا بالا است.
وی تأکید کرد: اصلا فکر نکنید که این بانک، یک بانک اسلامی است؛ نه! بلکه سودهای بالایی میگیرد و چند وقت گذشته هم دچار یک فساد شد. ساختمانی بسیار مجلل و گران هم دارد و از این جهت در خودِ هلند، حرفهای زیادی در موردش است که این چه نوع اجتماعیبودن است؟ اما نکته جالبش این است که اینها چطور در یک فرم جمعی، یک کار بزرگی را شکل میدهند؟ مثلا، نقطه اولِ سرمایهگذاری این بانک، بحث انرژی زمینگرمایی بود که به سرمایهگذاری خیلی زیادی نیاز دارد. آنها میگویند که به طور حتم، اگر این بانک نبود، ما تا حدود 15 سال آینده نمیتوانستیم به چنین موضوعی فکر کنیم. نکته جالب برای من این بود که تعاونیهای زیادی در هلند وجود دارند و فرم شرکت جمعی یا تعاونی، یک فرم متداول در آنجا به شمار میرود. شاید فکر میکردیم که آنجا اقتصاد سرمایهداری، بیشتر دیده شود، اما بهشدت به شرکت تأکید میشود. مأموریتش را رشد یک دنیای بهتر برای همه و با همدیگر عنوان کرده است. تأکیدش هم بر چند چیز، از جمله غذا، خودکفایی، کارآفرینی و محیط Local و محلی است.
شهر روتردام، تجربهای دیگر از مشارکت و همیاری مردم منطقه
این پژوهشگر جوان کشور در ادامه تجربیات حضور خود در کشور هلند و بررسی مکانها و شرکتهای مختلف، به بیان مسائل مربوط به شهر روتردام پرداخت و بیان داشت:
شهر روتردام در قدیم، شهری بسیار ضعیف و فقیر بود. ناگهان توسعه یافت و در حال حاضر، دومین شهر بزرگ هلند بعد از آمستردام میباشد. مرکز شهر، پُر از جرم و جنایت و پاتوقی برای انواع و اقسام بزه بود. ناگهان مرکز شهر تغییر میکند و به جای دیگری میرود. مردم منطقه تصمیم میگیرند که این منطقه را نجات دهند. پس با هم شروع به آبادکردن اینجا میکنند، سرمایهگذاری برای تأسیس رستوران و امثالهم میکنند؛ یعنی اقداماتی انجام میدهند که رفت و آمد، بیشتر شود. با شهرداری و دولت مذاکره میکنند، مقاله مینویسند و فعالیتهای اجتماعی انجام میدهند که بتوانند منطقه را بهبود ببخشند. یکی از این اقدامات، ساخت پُل بود. وقتی مرکز شهر به جای دیگری منتقل شد، از بین مرکزِ جدید و منطقه خودشان، یک خط راه آهن رد شد که کلا دسترسی به مرکز شهر، قطع میشد و اینجا از رونق میافتاد؛ راه حلشان ساخت یک پُل بود، پس، پُل بسیار بزرگی میسازند.
نفیسی آخرین بخش از ارائه خود را به واکنشهایی که نسبت به الگوی تعالی اجتماعی رسالت صورت گرفته بود، اختصاص داد و گفت: هدفم از صحبت با افراد مختلف در آنجا، معرفی شبکه توسعه اجتماعی رسالت بود تا بازخوردهای مربوط به آن را ببینم. اولین جلسهام در مؤسسهای به نام Oxfam، که یکی از مؤسسات بسیار بزرگ بینالمللی در بحث توسعه منطقهای است، بود. جلسه اصلیام با شخصی بوده که پروژهای خاص را به نام «اسکیل» داشتند، چون قبلاً مطالعهای در مورد این پروژه داشتم، برای من جالب بود که بدانم نظر ایشان راجع به این پروژه چیست و چه آموزههایی از تجربیاتش میتواند برای من داشته باشد. وقتی بحث پروژه اسکیل را مطرح کردم، ایشان توصیههایی کردند، مثلا میگفتند: صندوقهای خُرد باید تشکیل شود و معمولا به این شکل است که ما سعی میکنیم افراد را در گروههای 10 نفر و بیست نفر قرار دهیم و با اینها صحبت میکنیم و روالی را برای ما توضیح داد که افراد را چگونه میآوریم و آنها را مشارکت میدهیم. ایشان مدلهای بسیار سادهای را توضیح میداد و مدلهای خودش بیشتر از این جنس بود که میگفت: یک صندوق کوچک، تشکیل میدهیم.
وی ادامه داد: سپس من در حدود 10 دقیقه مدل مورد نظرمان و اینکه همه کارهای ما آنلاین است را توضیح دادم. وقتی این موارد را شنید، خیلی برایش جالب بود و تقریباً جلسه ادامه پیدا نکرد و میگفت: شما به شدت پختهتر و بلوغ یافتهتر از آن چیزی هستید که من فکر میکردم. اصلا فکر نمیکردم که ایران، چنین زیرساختهایی داشته باشد که شما بتوانید به صورت آنلاین، خدماتتان را ارائه کنید.
این پژوهشگر در پایان با اشاره به دیدارش با خانم گومز از اساتید دانشکده گفت: ایشان معلم همان کلاس Local Development که من شرکت کردم، بودند. دوبار، جلسه داشتم. برای ایشان هم چند نکته جالب بود؛ از جمله اینکه مدل، خودگردان است و حداقل تا زمانی که به حدی از پایداری برسد، دیگر نیازی به هیچ کمک خارجی ندارد.