به گزارش «رساگفت»: محسن دنیوی، مدیر مرکز نوآوری پیشرفت ستاد پیشرفت جامع منطقهای و بنیانگذار اندیشکده معنا، در بیست و پنجمین نشست عصراندیش، مهمان دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت بود. وی در این نشست، به موضوع «مفهوم توسعه و روایت تاریخی از این مفهوم در قرن اخیر در ایران و دنیا» پرداخت.
هر زمانی که از مفهوم توسعه صحبت میشود، تغییر از وضعیت موجود به وضعیت مطلوب مدنظر است که اتفاق بیفتد؛ اما دنیوی معتقد است که ایرانیها به دلیل تجربه تاریخی خود، تغییر را به سختی میپذیرند. وی در این خصوص گفت: ایرانیان نزدیک چهار هزار سال است که در این فلات زندگی میکنند و در حالی که کل این منطقه به زبان عربی صحبت میکردند، ایرانیها هزار سال تلاش میکنند زبان فارسی را به صورت اختصاصی خود صورتبندی کنند.
وی شاهد مثال دیگر این موضوع را انتخاب مذهب تشیع دانست و افزود: در منطقهای که مذهب عمومی، مذهب اهل تسنن و پیروی از صحابه بود، ایرانیها محکم میایستند و شیعه را مذهب عمومیتر خودشان انتخاب میکنند و بابت این موضوع، هزینه پرداخت میکنند.
ایرانیها در مقابل تغییر، مقاوماند اما در برهههایی آن را پذیرفتند
مدیر مرکز نوآوری پیشرفت، با بیان اینکه ما ایرانیها تغییر را به سختی میپذیریم، اما در برهههایی به دلیل مواجهه با یکسری اتفاقات تاریخی، ناچار به تغییر شدیم، تغییر را لمس کردیم و پذیرفتیم که باید اتفاق بیفتد، به اولین کتاب ترجمه شده در سال 1208 اشاره کرد و گفت: ترجمه کتابها ادامه داشت تا اینکه این ایده مطرح شد که چرا اینهمه به سراغ ترجمه برویم؟ به جای این کار، معلمین خوبی از اتریش و آلمان دعوت کنیم که به ایران بیایند. لذا دارالفنون در سال 1230 تاسیس میشود.
وی، با اشاره به کودتای سال 1299 و جابجا شدن حکومت قاجار با پهلوی گفت: قاجار و وضع گذشته، مطلوب نبود، اوضاع آشوبناک کشور به صورت ملوکالطوایفی اداره میشد، هر کسی یک تکه را خودش اداره میکرد و یک مطالبه عمومی وجود داشت که یک نفر باید کل امور را مدیریت کند؛ پس پهلوی که یک مدل جدید بود، آمد و مردم از کودتا ناراحت نشدند.
دو رویکرد کلی توسعه در ایران: «نگاه به تجربه تاریخی» و «نگاه برمبنای مدرنیته»
بنیانگذار اندیشکده معنا، دو رویکرد کلی توسعه در ایران را نگاه به تجربه تاریخی و نگاه بر مبنای مدرنیته دانست. وی نگاه به تجربه تاریخی را ناظر به سابقه ایرانیها دانست؛ اینکه ما خودمان براساس وضع موجود و مطابق با فرهنگ و تاریخ، مسیر را تغییر دهیم. اما توسعه برمبنای مدرنتیه، حرکت به سمت دنیای بیرون از مرزها است. در این نگاه، وجود اسناد متعدد و دستورالعملها، آزادی عمل در اجرا را از دولتها سلب میکند.
وی در این خصوص گفت: پس از کودتای سال 1299، زمینه اجرای مدل توسعه انگلستان فراهم شد و تغییرات اجتماعی در ایران شروع گردید و شاید بتوان گفت که نقشآفرینی انگلستان، بیشتر از بقیه کشورها بود و کشور در مدار تغییرات قرار گرفت. تغییراتی که دولت مدرن به معنایی که اروپا و آمریکا تجربه کرده بودند، در آن برهه، جدیتر دیده میشود. ساختارها و سازمانهایی مانند ثبت احوال و سازمان برنامه و بودجه شکل میگیرند.
دنیوی ادامه داد: البته در همان زمان، همه چیز با کاتالوگ و برنامههای از پیش تعیینشده اروپایی و آمریکایی پیش میرفت. از سال 1301 یعنی دوران پهلوی اول، این جریان با ورود فردی به اسم میلسپو به ایران شروع شد. همچنین دو تیم در دهه سی و چهل، از بهترین مرکز مشاوره توسعه در جهان، یعنی موسسه مشاورین هاروارد به ایران میآیند.
ایران، جزو اولین کشورهای جهان در داشتن سازمان برنامه و بودجه است
وی اوج این تغییرات را سال 1949 یعنی 1327 شمسی دانست که در ایران، سازمان برنامه و بودجه شکل گرفت. وی افزود: ما جزو اولین کشورهای جهان هستیم که سازمان برنامه و بودجه شکل میدهیم و جزو کشورهایی هستیم که در اجلاس جهانی که دلار را پول رسمی و پول مرجع جهان اعلام میکنند، حضور داریم و آن را امضا میکنیم. همچنین در دههی 1330 تا 1340 شمسی، با اجرای برنامههای توسعه، پیشرو محسوب شده و جزو اولین کشورهایی بودیم که به مسیر توسعه پیوستیم و همه هم همراه بودند.
مدیر مرکز نوآوری پیشرفت تصریح کرد: با وجودی که یک نقطهی پیک رشد اقتصادی در این دهه مشاهده میشود و دهه 1340 شمسی از لحاظ اقتصادی، مشهور به دهه طلایی اقتصاد ایران است، با رسیدن به هدف رشد اقتصادی نزدیک به هشت درصد و تورم زیر 5 درصد در دهه 1340، در کتاب تیمهایی که از موسسه مشاورین هاروارد که به ایران آمدند، روایت شکست دیده میشود! مشکل ما چه بود که نشد؟ چه مشکلی بود که ما نتوانستیم توسعه را در ایران نهادینه کنیم؟
چرا در دوره پهلوی، توسعه اتفاق نیفتاد؟
وی با بیان اینکه یکی از علل عدم توسعه یافتگی، همسو نبودن تمام جریانات در داخل یک حکومت است گفت: ما در دورهای این معنا از توسعه را شروع کردیم که اساساً نیروی معارضی برای این موضوع وجود نداشت. همه جریانهای سیاسی، اعم از شاه، نخست وزیر، روشنفکران و تحصیلکردهها از قاجار تا پهلوی اول و دوم، همه خواستار این رویکرد توسعه بودند. پس چرا توسعه اتفاق نیفتاد؟
بنیانگذار اندیشکده معنا، وجود ایرانیانی که برای تحصیل به خارج از کشور رفتهاند را عامل دیگری برای توسعه دانسته و گفت: بعد از صد سال، باید میوه این رفت و آمد چیده میشد. ظرفیت نیروی انسانی مناسب، معادن، موقعیت ژئوپلتیک مناسب و جمعیت خوبی داریم و همه چیز ظاهراً درست است، اما توسعه رخ نداد!
دنیوی با بیان اینکه در این جلسه قصد پاسخ به این سوالات را ندارد و قصدش ایجاد تلنگری برای مخاطب است، با طرح یک سوال دیگر صحبتهای خود را به پایان رساند: چرا در دنیای جدید، ما ایرانیها مواضع متفاوتی نسبت به توسعه گرفتهایم؟ از کسانی که معتقدند کلاً باید دنیای جدید را کنار گذاشت، تا کسانی که کلاً معتقدند که ما باید خودمان را کنار بگذاریم و جزو دنیای جدید شویم، تا جماعتی که معتقدند میتوان هر دو را داشت!