به گزارش «رساگفت»: کتاب «اقتصاد فقیر، بازاندیشی بنیادین در شیوه مبارزه با فقر جهانی» نوشته آبهیجیت بنرجی و استر دوفبو و ترجمه جعفر خیرخواهان و مهدی فیضی است که انتشارات دنیای اقتصاد، آن را در قطع وزیری منتشر کرده است.
در معرفی کتاب اقتصاد فقیر، در مورد دام فقر، دام سلامت و بسیاری موارد دیگر صحبت کردیم. اینکه ارتباط مالاریا و فقر چیست و آمارهای وحشتناک مرگ و میر زنان در جنوب صحرای آفریقا نشانه چیست. در این بخش میخواهیم به بیمه فقرا، معماریهای پس انداز گونه! و سیاستها بپردازیم. نهایتا جعبه ابزاری پیشنهادی را ارائه خواهیم داد که به وسیله آن بتوان سیاستها را کارآمد نمود. این کتاب که حاصل تحقیقاتی در زمینه فقر و فقرزدایی است، در فصل های مختلف، عوامل متفاوتی را در خصوص فقیر ماندن مردم در کشورهای مختلف بیان کرده است. با ما همراه باشید.
عقدهای تاکتیکی، کمکهای فرهنگی
بعضا خانوادههای هندی دخترانشان را به عقد پسرانی درمیآورند که به اندازه کافی به روستای آنها نزدیک یا دور باشند. نزدیک باشند چرا که به راحتی رابطهشان را حفظ کنند و دور باشند تا الگوی آب و هوایی متنوعتری را به دست بیاورند تا در زمان گرفتاری، کمک حال همدیگر گردند. همچنین فرزندان زیادی نیز به دنیا میآورند تا مطمئن شوند حداقل یکی از آنها از ایشان مراقبت خواهد نمود؛ مثل پاپ سودارنو که 9 فرزند آورد.
در فیلیپین، وقتی خانوادهای محصول خوبی نداشته باشد، دیگران به او یاری میرسانند اما اگر همان خانواده یک فرزند بیمار داشته باشد به حال خودش رها میشود.
علت بیمه نخواستن فقرا
اولین امکان این است که دولت، بازار را از بین برده است. به نوعی انگار روحهای مهربان در موقع حادثه، ورود مییابند و آسیب دیدگان فقیر، نیازی به بیمه نخواهند داشت. مناطق بادهای موسمیزده هند، سعی میکنند خود را قحطیزده معرفی کنند؛ چون اگر قحطیزده معرفی شوند، درهای کمک دولت به سویشان خواهد بود.
در بنگال غربی طرحی انجام شد که در آن خانوادههای بسیار فقیر به دو گروه تقسیم شدند. به یک گروه، کمکهایی صورت گرفته و به گروه بعدی خیر. گروهی که کمک دریافت کرده بود، شامل زنان بیوه و یا بدسرپرست و امثالهم میشد. اما بعد از دو سال مشاهده شد که اگرچه فقط ده درصد، دارایی آنها بیشتر شد و همچنان فقیر بودند، اما اعتماد به نفس بیشتری یافته بودند و واجد دریافت وامهای خرد بودند و ساعات زیادی کار میکردند و نگاهشان به زندگی، متفاوتتر از قبل و درواقع، مثبتتر شده بود. به عبارت دیگر، به نظر میرسد حتی مردمی که زیر بار مشکلات شدید گرفتار آمده بودند، توانستند بار زندگی خود را به دوش بکشند و راه رهایی از فقر شدید را بیابند.
در یکی از محلههای هند، زنان بسیاری در انتظار مشتری به سر میبردند که بتوانند نوعی میانوعده هندی را بفروشند. درآمد آنها بسیار ناچیز بود، علیرغم اینکه بسیار پرانرژی و پرکار بودند. علتش این بود که آنها کسب و کارهای کوچکی داشتند که کم درآمد بود. در صورتی که میتوانستند این انرژی را صرف کارهای دیگری کنند که در آن منطقه و محله تکراری نباشد. در اغلب کشورهای در حال توسعه این پدیده وجود دارد که کسب و کارهای شبیه به هم و دهنههای مختلف مغازهها در کوچه پس کوچهها هستند و معمولا اجناس مشترکی را دارند میفروشند.
شغل دولتی
در پیمایشی که از مردم فقیر گوشه و کنار جهان انجام دادیم، از جمله این پرسش را طرح کردیم که چه آرزوهایی برای فرزندانتان در سر دارید؟ نتایج حاصل، شگفت آور بود. در هر منطقهای که این پرسش را مطرح کردیم، رایجترین رویای فقرا این بود که فرزندان آنها کارمند دولت شوند. فقرا به کارآفرین شدن به چشم آرزو نگاه نمیکنند.
معماریهای پسانداز گونه!
در کشورهای در حال توسعه، بیشتر شهرها برای اسکان قشر بسیار فقیر، برنامه ریزی بسیار اندکی دارند. نتیجه این است که فقرا ناچارند به هر شکل ممکن، هر قطعه زمینی که در شهر به دست میآورند، حتی اگر یک باتلاق یا زبالهدانی باشد، برای خود حفظ کنند و به شکلی نامرتب، آجر به آجر بسازند. در مقایسه، مکانهایی که حتی فقیرترین خانوادهها در روستاها در آن زندگی میکنند، سبزتر، دارای هوای آزاد و ساکتتر است. خانهها بزرگترند و فضا برای بازی کودکان، بیشتر وجود دارد.
واماندگی کاپیتالیسم
بازار آزاد، راه خارقالعاده نجات بشر نیست. وقتی دولت مرکزی، توان زیادی نداشته باشد، همین بازار آزاد است که میتواند فسادزا باشد. دهلی نو، بازار آزاد گواهینامه رانندگی دارد. به گونهای که اگر یک نفر، قوانین رانندگی را به خوبی بداند، لزوما گواهینامه نمیگیرد؛ اما اگر تمایل داشته باشد که پول بیشتری به عنوان رشوه بدهد، احتمال اینکه گواهینامه خود را سریعتر بگیرد، بالاتر میرود.
درست است که مراقبتهای بهداشتی در شهر، بسیار بهتر است، اما چه کسی با شما به بیمارستان میآید یا در صورت نیاز به شما وام میدهد؟ در مقابل، هنگامی که خانواده، هنوز در روستا است، حتی اگر در شهر، بیمار و راهی بیمارستان شوید، میتوانید به ارتباطات خود در روستا تکیه کنید. اما هنگامی که واقعا ریشههای خود را از جا بِکَنید و جابجا شوید چطور؟ پس بهتر است مهاجرت به شهری صورت گیرد که در آن کسانی را میشناسید.
غلات یارانهای
هند، کاری بسیار جالب را در دست اقدام دارد. اینکه یک شماره شناسایی یکتا به هر هندی داده شود و هر هندی که به مراکز فروش غلات با نرخ دولتی میرود، امکان اسکن کردن اثر انگشت وی وجود داشته باشد و جلوی این گرفته شود که فروشنده غلاتِ یارانهای، بگوید غلات را به قیمت یارانهای فروختم، اما درواقع به قیمتی بالاتر فروخته باشد. هنوز کامل نشده است و ایراداتی به آن وارد است. اما فکر خوبی است.
شایسته سالاری یا قومیت گرایی؟!
مطالعهای دیگر میگوید که در مناطقی که قومیت خاصی، اکثریت را داشته باشد و رای دهندگی نیز به همان قومیتگرایی محدود شود، چرخه معیوب فقر، ادامه دار خواهد بود؛ چرا که شایسته سالاری، جای خود را به قومیتگرایی میدهد. اما در انتخابات 2007 که با سازمانی مردم نهاد، در آزمونی در ایالت اوتار پرادش کار شد، این نتیجه به دست آمد که وقتی با استفاده از تئاترهای خیابانی و نمایشهای عروسکی، به مردم گفته شود که «به نظام طبقاتی رای ندهید، به موضوعات توسعه رای دهید» قومگرایی در رای دادنها از 25 درصد به 18 درصد (یعنی 7 درصد) کاهش مییابد.
جیمهای معیوبکننده
سه مشکل دیگر هست که چرخه معیوب فقر را تقویت میکند: جهان بینی، جهالت، جمود. جهان بینی یعنی پرستاران را نیروهای اجتماعی میدانیم اما با جهالت، شرایطی غیرواقعی برای آنها ترسیم میشود و جمود هم اشاره دارد به قوانینی که روی کاغذ است.
و اما جعبه ابزاری از سیاستهای کارآمد
وقتی در برابر نوعی تنبلی و تفکر قالبی که هر مسالهای را به مجموعه مشابهی از قواعد کلی فرو میکاهد، ایستادگی کنیم، اگر ما مستقیما به افراد فقیر گوش فرا دهیم و خود را مجبور کنیم تا منطق انتخابهای آنها را دریابیم، اگر ما امکان اشتباه را بپذیریم و هر ایدهای را شامل ایدههایی که ظاهرا بیشترین تطابق را با عقل سلیم دارند، در معرض امتحانهای سختگیرانه تجربی قرار دهیم، هم جعبه ابزاری از سیاستهای کارآمد خواهیم ساخت و هم بهتر درمییابیم چرا فقرا اینگونه زندگی میکنند. کارهای کوچک میتواند نتایج بزرگی داشته باشد. کِرمهای روده، شاید آخرین موضوعی باشد که بخواهید در یک قرارِ داغِ دوستانه بزنید؛ اما باید دانست که کرمزدایی از کودکان کنیایی با هزینه سرانه سالانه 36.1 دلار، در بزرگسالی، هر سال، 20 درصد درآمد را بیشتر میکند که میشود 3269 دلار؛ یعنی حدود «90 برابر».
نتیجه پایانی
سرفصلهای اصلی کتاب به قرار زیر است: اطلاعات کم فقرا چرخه فقر را ادامه دارتر میکند، از قبیل اینکه نمیدانند منافع واکسن و تحصیلات فرزندان و کود زمین و همچنین راههای انتقال بیماریها چیست. دوم اینکه بار مسئولیت زیادی به دوش میکشند. همچنین هر چند هزینههای زیاد درمانی وجود دارد، اما فقرا بیمههای قویای ندارند، چون پول ندارند که بیمه های قوی بخرند، و چون بیمههای قوی نمیخرند، هزینههای درمانی زیادی دارند و این چرخه، ادامه مییابد. مورد بعدی، توطئه بزرگ فرادستان برای حفظ تسلطشان بر فقیرماندن فقرا در کشورهای در حال توسعه است. وقتی انتظارات، تغییر نکند، چرخه فقر، ادامه مییابد.