به گزارش «رساگفت»: در سلسله ارائههای دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت، این بار به اقدامی در منطقهای از کشور ژاپن میپردازیم که توانسته به بزرگترین صادرکننده سیب ژاپن تبدیل شود. امیر صفری، پژوهشگر این دانشگاه در ابتدای ارائه خود، به بررسی تصورات ذهنی ما از کشور ژاپن پرداخت و گفت:
وقتی نام کشور ژاپن را میشنویم، در ذهن خیلی از ما، ژاپنیها با ربات، تکنولوژی و اشخاصی که هر روز با کت و شلوار به محل کارشان میروند، تداعی میشود. اما در ارائه امروز، در تلاشیم تا جنبهای دیگر از این کشور را به شما نشان دهیم. منطقهای به اسم “آموری” در این کشور وجود دارد. اگر بخواهم توصیفی از این منطقه به شما بدهم، از نظر جمعیت، از استان قمِ ما کوچکتر است. مردم منطقه آموری، فرهنگ مکانیزه و وارداتی را قبول نکردند و آن را پس زدند و سعی کردند که آن فرهنگ اصیلشان را که مبتنی بر سبک زندگیشان بود، حفظ کنند. اگر سه مؤلفه از این فرهنگ، برجسته باشد، همین مواردی است که ارائه خواهیم کرد؛ “صبر”، “سختکوشی” و “ظرافت” و “هنر دست”.
سپس پژوهشگر دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت، به کارهای گروهی مردم ژاپن پرداخت که تأثیر بسزایی در ایجاد تجربه مشترک و اشتراکگذاری آن دارد که نتیجه این روحیه گروهی، شکلگیری فرهنگی است که در منطقه آموری، بسیار برجسته است و اشاره داشت:
حفظ فرهنگ اصیل خود، در کنار محصول سیب قرار گرفته است؛ محصولی که در این منطقه توسعه پیدا کرد و نتایج چشمگیری بههمراه داشت. اِلِمانهایی که ما در اینجا به آن اشاره کردیم را در محصول سیب بهکار بردند و با این فرهنگ اصیلشان، این کار را توسعه دادند. با چندین دهه تلاش و پشتکار، از تصویری که مشاهده میکنید که تقریبا در میانه راه هستند، با تصویر سمت راست که امروزیتر است، به نتیجه کارشان رسیدند و اکنون منطقه آموری به تنهایی، 56 درصد سیب ژاپن را تولید میکند و بزرگترین صادرکننده سیب ژاپن به شمار میرود. این سیب، یکی از گرانترین سیبهای دنیا است و نکته جالب این است که چهارمین در بازار آمریکا نیز به حساب میآید.
خلق ارزش در آموری
وی در این بخش از ارائه خود به نحوه کشت سیب پرداخت و اشاره داشت:
فرآیند کشت سیب به صورت دستی انجام میگیرد و این افراد با دقت و با ظرافت و به شیوهای هنرمندانه به کشت سیب میپردازند. تک تک شکوفهها را با دست، گردهافشانی میکنند؛ یعنی باغبان، تک تک، با قلممویی که در دست میگیرد، شکوفهها را گردهافشانی میکند تا محصولی که بهدست میآید، محصول بهتری باشد. حتی برگها را هم میچینند تا نور آفتاب بیشتری به میوه بتابد. همچنین تک تک سیبها را میچرخانند، تا کل سیب، یکرنگی و یکنواختی داشته باشد و از همه طرف، نور آفتاب به آن بتابد. این فرآیند، کاملا دستی و هنرمندانه و ظریف انجام میشود و هیچ ماشینی نمیتواند این کار را انجام دهد؛ یعنی این فرآیند، کاملا انسانمحور است.
تشکیل یک اکوسیستم اقتصادی و فرهنگی
در ادامه، ایشان به تأثیر این اقدامات و شکلگیری یک اکوسیستم در آن فضا اشاره نمود و بیان داشت:
مؤلفه دیگری که در موردش صحبت خواهیم کرد، ایجاد کسبوکارهای مرتبط است؛ یعنی علاوه بر اینکه پرورش سیب، رشد قابل توجهی داشت، کم کم اکوسیستمی نیز در این مکان شکل گرفت. کافهها و رستورانهای متفاوتی شکل گرفتند که غذاها یا دسرهایی بر مبنای سیب فوجی درست میکنند؛ یعنی سیب آموری که نام تجاری آن “فوجی” است. همچنین “هتل سیب” نیز در این منطقه بنا شد که گردشگران به آنجا میروند و مستقر میشوند و تور سیبی که در این منطقه رواج پیدا کرد، باعث ایجاد کسبوکارهای مختلفی شد. موضوع دیگر، مسئله برندنیگ است. حدود سال 1960 یک شورایی از اهالی محل تشکیل شد که روی موضوع برندینگ و نامگذاری، تمرکز کردند. کوه فوجی هم در این منطقه قرار گرفته است و اینها تصمیم داشتند تصویرسازی این منطقه را به اسم کوه، برند کنند یا به اسم سیب. بالاخره تصمیم گرفته شد که برندینگ، به اسم سیب انجام شود. نمونههایی از تبلیغات و کمپینی که در آن دوره برگزار کردند تا بتوانند سیب را به دنیا نشان دهند، در این تصویر میبینید. حتی اقدام به تشکیل موزه سیب نمودند و یکسری نمادهای تجسمی در سطح منطقه ایجاد کردند. حتی بالای دستگاههای خودپرداز را نماد سیب درست کردند.
آموریها به قدری ارزش سیب را بالا بردند که به صورت سمبل فرهنگی و اجتماعی، به نشان قدردانی و هدیهی افراد به یکدیگر تبدیل شد؛ به نحوی که هر دانه سیب، 50 دلار قیمتگذاری میشود.
این پژوهشگر در بخشی از ارائه خود به روشهای نگهداری و اصلاح و رشد درختان پرداخت و گفت:
اما این اتفاق در این منطقه چطور رخ داد؟ در قرن 19، درختهای سیبی که در منطقه بود، درختهای نحیفی بود و سیبهای کوچکی در درختان به بار مینشست و این، نقطه شروعی برای تغییر بود. یکی از افراد محلی، شروع به اصلاح نژادی درختان سیب نمود. شخص دیگری میآید و تکنیک دیگری را به کار میبرد. افراد محلی با این مسأله درگیر بودند که در فصل سرما وقتی برفهای سنگین در منطقه میبارید، شاخههای درخت سیب، میشکست. در درختهای کاج یک تکنیکی برای تقویت شاخهها استفاده میکردند که همین تکنیک را روی درختهای سیب نیز اجرا نمودند. اندکی بعد، فرد دیگری برای اینکه مسأله آفت سیبها را برطرف کند، آنها را با کاغذهای سنتیِ چینی که دایرهایشکل است و شکل حباب و فانوس است، میپوشاند. بعد از آن، گروهی دیگر، این را با یک گیاه بومی تلفیق کردند و باعث شیرینترشدن سیبها شدند و در حرسکردن نیز نوآوریهایی انجام دادند.
صفری ارائه خود را با موضوع نمادسازی و استفاده از فرهنگ در مباحث اقتصادی آنها به پایان برد و خاطرنشان کرد:
آنها شروع به نمادسازی کردند و قدیمیترین درخت سیبی که در منطقه بود را به اسم یک یادبود طبیعی، به منظور بازدید گردشگران، در معرض بازدید قرار دادند. تور سیب برگزار کردند و باغهای مهمان ایجاد نمودند؛ باغهای مهمان که توریستها به آنجا میرفتند و سیب میچیدند و میتوانستند سیبها را مصرف کنند. یکسری دستور پخت غذا با سیب درست کردند و رستورانهایی ایجاد شد که بر همین مبنا غذا درست میکردند و جالب اینجاست که در این غذا از همین سیبها استفاده میشد. اما نکته کلیدی این است که این اتفاق چگونه رخ داد؟ یعنی یک فرهنگ اصیل و هنرِ دستی با نوآوریهای مستمر و اینکه هر روزمان بهتر از دیروزمان باشد و هر روز یک گامِ کوچک به سمت بهبود برداریم، سختکوشیِ جمعی و ایجاد یک اکوسیستم کسبوکار مرتبط با هم، همه اینها با هم برای یک هدف مشخص فعالیت میکنند. برآیند این تلاشها، منجر به خلق یک مزیت و ارزش شد؛ خلق مزیت و ارزشی که بسیاری از مسائل را در منطقه، از جمله اشتغال و درآمدزایی، برطرف نمود.