به گزارش «رساگفت»: کتاب فقر احمق میکند از سری کتابهایی است که به ریشهیابی فقر به ویژه در روستاها پرداخته است. این کتاب، ترجمه سید امیرحسین میرابوطالبی است که در 384 صفحه نگاشته شده است و نشر ترجمان آن را در قطع وزیری چاپ و منتشر کردهاست. امکان خرید این کتاب از طاقچه نیز فراهم است.
در ابتدا کتاب به دو شخصیت میپردازد که یکی با کمبود زمان مواجه است و دیگری با کمبود منابع مالی. هر کدام از این کمبودها و انواع دیگر آن، تحت عنوان «کمیابی» ذکر گردیده است.
پهنای ذهن
در بخشی از کتاب آمده است که فقرا نسبت به دیگران از نظر ذهنی، پهنای باند کمتری ندارند؛ بلکه تجربه فقر، پهنای باند بیشتری در ذهن فقرا را اِشغال نموده است. به طور مثال معمولا نیمه دوم جلسات، نتیجه بخشتر از نیمه اول است؛ چرا که در نیمه اول، گپ و گفتهای نامربوط هم انجام میشود اما در نیمه دوم، حاضرین جلسه متوجه میشوند که وقتی باقی نمانده است و کمتر به جزئیات کماهمیت توجه میکنند و اختلافاتشان را راحتتر کنار میگذارند.
مثال دیگر این است که کوپنهایی که تاریخ انقضا دارند و مثلا دو روز دیگر منقضی میشوند بیشتر از کوپنهایی که تاریخ انقضا روی آنها ثبت نشده و مثلا 20 روز دیگر منقضی میگردند، مورد استفاده واقع میشوند. این همان پدیده کمیابی است. کمیابی موجب متمرکزشدن میشود. مثل متمرکزشدن نور در عدسی ذره بین. محدود اما قویتر.
تونل ذهنی
بعضا تونلزدن، که درواقع همان توجه به چیزی است که در تونل تمرکز ماست و به بیرون از این تونل، توجه نمیکنیم، احساسات ناخوشایند و پشیمانی به همراه دارد. مثلا تونل توجه اگر رسیدگی به کار باشد و بیرون از تونل، توجه به فرزندان، این میتواند در آینده، پشیمانی به همراه داشته باشد. به عبارتی، بار ذهنی زیاد برابر است با حواسپرتی زیاد. قطارهای ذهنی که مثل قطارهای واقعی که از کنار اتاق کارمان رد میشوند، مانع از تمرکز کامل ما خواهند شد.
عنوان مقاله «فقط کیک را دیدم و بس» میگوید افرادی که رژیم غذایی گرفته بودند و مثلا در کسری از ثانیه عکس کیک و بعد دکمه قرمز رنگ را میدیدند، فقط عکس کیک در ذهنشان بود؛ گویی اصلا دکمه قرمز رنگی ندیدهاند و به نوعی ذهنشان کور میشد. آزمایشها نشان داده است که کشاورزان در زمان پیش از برداشت (فقر) نسبت به زمان پس از برداشت، توان هوشی پایینتری دارند. وقتی فردی قبل از آمدن به سر کار، با همسرش بگومگو میکند، بخشی از مغز وی اِشغال شده و در آن روزِ کاری، عملکرد ضعیفتری خواهد داشت؛ چون ظرفیت کارکردی مغزش کمتر شده است.
اگر کالایی صد هزار تومان قیمت داشته باشد و با نیم ساعت وقت گذاشتن، 50 هزار تومان تخفیف بگیریم، حتما آن 50 هزار تومانی را خریداری خواهیم کرد؛ ولی اگر دوچرخهای 1 میلیون تومان هزینه داشته باشد و با نیم ساعت وقت گذاشتن، 950 هزار تومان بتوانیم خریداری کنیم، اینجا این کار را به احتمال زیاد انجام نخواهیم داد. گویی هر چه عدد، بزرگتر میشود، از کنار 50 هزار تومان تخفیف، راحتتر میگذریم؛ در صورتی که در اجناس با قیمت پایینتر، مو را از ماست بیرون میکشیم. البته در فقرای نوانخانه، این نسبت تقریبا برعکس بود. یعنی به ازای 50 هزار تومان صرفهجویی در یک میلیون تومان، فقرای بیشتری صرفهجویی را انجام خواهند داد.
اگر چشممان بسته باشد و یک وزنه سه کیلوگرمی در دست داشته باشیم، 100 گرم وزن که به آن اضافه شود را متوجه میشویم؛ اما اگر 30 کیلوگرم وزنه دستمان باشد، باید 1000 گرم به آن اضافه شود تا متوجه شویم!
تونلها دیدها را محدود میکند. افرادی که به مسائلی از جمله مساله مالی یا کمبود زمان و امثالهم برمیخورند لزوما نزدیکبینهایی نیستند که توجه چندانی به آینده نداشته باشند؛ بلکه تونل زدن باعث محدودشدن دید ایشان شده بود. اینکه چو فردا شود فکر فردا کنیم و موکول کردن مساله مالی و زمان کم برای نوشتن پایاننامه و امثالهم به آینده مربوط به این مفهوم میشود.
در میان کمیابیها (کمیابیهای زمانی و مالی و کالری و …) این کمیابی در زمینه فقر است که با بقیه فرق دارد؛ اگر کمیابی زمانی وجود داشته باشد ممکن است بگویید امروز تمام شهر اصفهان را نمیگردم، نصف آن امروز و نصف آن در سفر بعدی؛ اگر رژیم داشته باشید، میتوانید بگویید یک هفته رژیم نمیگیرم. اما نمیتوانید بگویید تصمیم گرفتم یک هفته فقیر نباشم؛ یا تصمیم گرفتم تا سال بعد، فقیر نباشم. فقر با تمام کمیابیهای دیگر متفاوت است.
بعضا ایراد فقط از افراد نیست بلکه از محیطی هم که در آن قرار دارند میباشد. اگر خلبان اشتباه میکند صرفا به علت کمدقتی او نیست؛ بلکه ممکن است کابین خلبان، مشکل داشته باشد. اگر فقرا فقیر هستند تنها به علت آموزش ندیدن نیست؛ بلکه شرایط محیطیای که برای آنها فراهم شده است نیز دخیل است.
واکسنهای عدسی!
تحقیقی در راجاستان هند نشان داد که برای واکسیناسیون فرزندان کافیست به والدین بگوییم یک کیلوگرم عدس هم در مرکز واکسیناسیون داده میشود؛ این در مقابل اینکه بگوییم «واکسن بزنید تا در آینده سالم بمانید» موثرتر است.
کتاب اشاره به بیمارستانی دارد که 32 اتاق عمل داشت و سالانه 30 هزار عمل در آن انجام میشد. اما همیشه از عملها عقب بود. یک سری عملها، برنامهریزی شده بود؛ اما یک سری دیگر، غیرمترقبه و اورژانسی بود که باعث میشدند عملهای برنامهریزی شده عقب بیفتد. لذا تصمیم گرفته شد که اتفاقا به جای 32 اتاق عمل، از 31 اتاق عمل برای عملهای برنامهریزی شده استفاده شود و 1 اتاق عمل، ویژه عملهای اورژانسی شود. با این حساب، کار بیمارستان، روتین شد. این بحث مانند جادههایی است که بهتر است 70 درصدش کامل باشد و نه 85 درصد. چون با یک ترمز کوتاه، ترافیک خواهد شد. نوارهای کاست قدیمی هم یک بخشی خالی داشتند و همه ظرفیتشان نوار اصلی نبود. سه کار را امروز میپذیرید؛ از پس یکی برنمیآیید. از پس آن دو هم با سختی برمیآیید. کار سوم که عقب مانده است را به فردا موکول میکنید. فردایی که به اندازه کافی پر است. پس کارهای فردا هم تحت فشار قرار میگیرد. همه اینها به خاطر این است که جای خالی نگذاشتهاید. جای خالی را نباید دستِ کم گرفت. چون لوکس نیست؛ بلکه واقعی است.
یک چرخه باطل
برای بیمار، کم وقت میگذارند تا به بیماران بیشتری برسند؛ ظاهرا پول بیشتری به دست آوردهاند. اما وقتی بیمارانی که برایشان کمتر وقت گذاشته شده است نیاز به رسیدگی بیشتری داشته باشند، درواقع همان وقت و زمانی است که مجددا از پزشک و پرستار دارد میگیرد. پس سودی در کار نیست.
همانطور که جسم، نیاز به استراحت دارد، ذهن هم نیاز به استراحت دارد. خواب، بسیار مهم است. خوابِ کمتر و کار بیشتر، باعث بازدهی بیشتر نمیشود؛ بلکه برعکس. لذا اگر کارگران، بهتر بخوابند، بازدهیشان بالاتر خواهد رفت. به جای حداکثر شدن ساعات کاری باید به حداکثر شدن پهنای باند موثر بپردازیم. پهنای باند کم و زیاد میشود؛ مثلا قبل از حل بحران، کم و بعد از حل بحران، بیشتر میشود.
در نهایت، کتاب به فراوانی و نسبتش با کمیابی اشاره میکند. یک مثال، شفافتر خواهد گفت؛ مثلا چند ماه تا کنکور، باقی مانده است. این چند ماه، فراوانی است. اما وقتی شبِ کنکور به فکر خواندن درس باشید، یعنی کمیابی. یعنی زمانی طولانی که به اندکی از آن رسیدهاید و تازه میخواهید کار را انجام دهید.
و اما …
یک ایراد اساسی کتاب این است که از مثالهای خلاف شئون استفاده میکند؛ مثلا مثال زدن از پوکر، سرو مشروبات الکلی، نرخ بهره، شرط بندی، خلبانان آدمکش آمریکا در جنگ جهانی دوم و بمب افکنهای خانمان سوز و امثالهم.