به گزارش «رساگفت»: کتاب ایران امروز در آینه مباحث توسعه، اشاره دارد به اینکه برای حل بحرانهای کوتاهمدت و بلندمدتِ اقتصادی کشور، راهکارهایی را باید جست که جز این مسیری است که تاکنون در پیش گرفتهایم؛ به عبارتی، نویسنده با اشاره به بحرانهایی که کشور با آن مواجه گردید نگاهی انتقادی به دوری مردم از زندگی اجتماعی دارد که این مهم، خود را حتی در نماهای ساختمانهای شهری نیز نمایان نمود. این کتاب نوشته حسین عظیمی است که توسط دفتر نشر فرهنگ اسلامی در 168 صفحه در قطع وزیری به چاپ رسید. ضمنا امکان تهیه کتاب از سایتهای گیسوم و ایرانکتاب نیز وجود دارد.
از نظر نویسنده، از آنجایی که تمرکز قدرت ممکن است به ایجاد فساد منجر شود، بهتر است دولتهای کوچک به جای یک دولت بزرگ اقتدارگرا بر مسند قدرت باشند. قوههای مجریه، مقننه و قضاییه میتوانند به نوعی این بحث را پوشش دهند.
سِرُم نفتی
نگاه کلی نویسنده به مقوله نفت این است که بودن نفت نعمت است و نبودن آن نقمت. نعمت بودن آن را از نظری میداند که اگر نبود، ایران لزوما ژاپن نمیشد و ای بسا از نظر اقتصادی به افغانستانی دوم تبدیل میگشت. اما بودنش هم به این شکل، چندان مفید فایده نیست؛ تعبیر خود نویسنده از اقتصاد نفتی ایران، تعبیر سرم است. گویی ایرانها عادت دارند که به کشور، حتما باید سرمی اقتصادی تزریق شود، آن هم از جنس نفت. این مقدار فروش نفت و دارابودن سایر نعمات نباید منجر به این میشد که خط فقر و میزان رفاه عمومی جامعه چنین وضعی را داشته باشد (البته نویسنده این کتاب را در زمان ریاست جمهوری محمد خاتمی و در اواخر دهه هفتاد شمسی نگاشت).
نویسنده، توسعه را تقلا و تلاشی برای حل تعارض میداند؛ تعارض و تقابلی که یک طرف آن سبکهای قبلی زندگی است و طرف دیگر آن، آمدن تکنولوژی و مدرنیته و توسعه اینجاست که در چگونگی برخورد با این تقابلها معنا مییابد. میتوان در سال 2023 بود در سال 2023 نیز سیر کرد و میتوان در سال 2023 بود و هنوز در سال 1990 زندگی نمود. به عقیده کتاب، در سال 1996 ثروت 358 فرد ثروتمند جهان برابری میکرد با درآمد 2 میلیارد و 300 میلیون نفر از جمعیت کره زمین! به عبارت دیگر یعنی برابری ثروت این 358 نفر با درآمد سالانه 45 درصد از جمعیت کل کره زمین!
حال در چنین شرایطی نمیتوان گفت توسعه عبارت است از کاهش فقر و بیکاری و تورم و افزایش اشتغال و درآمد سرانه. توسعه یعنی تغییری بنیادین در ساختارهای کشور اعم از قضایی، رسانه، دانشگاهی و امثالهم. مساله توسعه با احداث چند دانشگاه حل نخواهد شد؛ زیرا اساسا دانشگاه جایی نیست که دانشمند را تربیت کند؛ بلکه بستری برای علمدوستان فراهم میکنند تا راه دانشمندشدن را بپیمایند.
به طور کلی از نظر نویسنده، انقلابهای جهان در برهههای گذار کشورها رخ داد؛ از انقلاب فرانسه گرفته تا انقلاب اسلامی ایران. لذا واردات عجیب اوایل دهه 1350، مصرفگرایی تعجببرانگیز اواسط دهه 1350 و در نهایت وقوع انقلاب اسلامی را مراحل توسعهیافتگی ایران میداند و معتقد است توسعهیافتگی جریانی ادامهدار است. یکی از راههای رسیدن به توسعهیافتگی، پرهیز از جنگهای ویرانگر است؛ لذا وقتی کشورها مراودات اقتصادی خوبی با هم داشته باشند برایشان به صرفه نیست که با هم درگیر شوند. پس بهتر است که تا میتوانیم این مراودات را به ویژه در زمینه آزادراهها و صادرات و واردات معقول گسترش دهیم تا کشورهای جنگ کشورهای همسایه با ما، اول از همه برای خودشان هزینهساز باشد.
حباب خصوصیسازی
نویسنده کتاب، به جریان خصوصیسازیای که در ایران طی شد انتقاد شدیدی وارد میکند. اساسا کار به جایی رسیده بود که سرمایهدار، کارخانه را دهها برابر زیر قیمت میخرید و همان مبلغ اندک را هم یکجا پرداخت نمینمود و بدتر از آن، احتکار هم میکرد. بخش خصوصی به این شکل اگر وارد شود، نمیتواند التیام مباحث اقتصادی را به همراه داشته باشد.
در نهایت، پیشنهاداتی ارائه شد مبنی بر اینکه در بازه پنج ساله و با اولویتبندی خانوارها میتوان به امر مهم خانهدار شدنشان اهتمام نمود و اینکه میبایست بیش از پیش عدالت اجتماعی را رقم زد تا اعتماد عمومی جلب گردد.
سخن پایانی …
در این کتاب، تعابیر عجیبی به چشم میخورد؛ مثلا نویسنده از عوامل فسادساز (مثلا مشروبات الکلی) در کشور انگلیس، تحت عنوان آزادی نام میبرد؛ همچنین کتاب در بخشهایی از روند متکلم وحده بودن نویسنده خارج میشود و نوشتههایی تحت عنوان سوال و جواب، جای متکلم وحده بودن وی را میگیرد. به طور کلی وی قائل به نهادسازی قدرتمند در کشور است که این نهادسازی در ساختارهای دانشگاهی، دولتی، مجلس و قوه قضاییه و سایر ارگانها میبایست وجود داشته باشد و تحت تاثیر ایده دولتهای کوچک، احزاب گوناگون و رسانه مستقل را به همراه داشته باشد و به صورت آهسته و پیوسته و در یک بازه زمانی خاص، کشور را به سمت توسعهیافتگی (ظاهرا به معنای غربی آن) برساند.