به گزارش «رساگفت»: پنجاه و هفتمین نشست «عصراندیش» با موضوع روایتی از جریان پیشرفت پس از انقلاب اسلامی با حضور دکتر زهرا ابوالحسنی، عضو هیئت علمی و مدیر گروه جامعه و پیشرفت پژوهشکده مطالعات فناوری برگزار شد. وی در ابتدا، با بیان سیر تاریخی تحولات کشور در قرون اخیر، دو عامل شخصیت ملی ایرانی و تأثیر آن بر پذیرش اسلام و مکتب اهلبیت (ع) را به عنوان دو سرمایه اصلی تمدن ساز جامعه ایرانی برشمرده و به بیان تحلیلی از اصلیترین موانع عدم تحقق کامل تمدن نوین اسلامی پرداخت که در این نوشتار که به بیان ایشان به رشته تحریر در آمده است، گوشههایی از مباحث نشست، روایت می شود.
در طول تاریخ، مهمترین عامل ایجاد کندی و انحراف از مسیر پیشرفت، ضعف در شخصیت برخی از گروههای اجتماعی خصوصاً خواص (در جایگاه رهبران میانی امت) بوده است. این ضعف شخصیت از طریق مکانیزم هایی منجر به شکل گرفتن تعارض در شخصیت ملی ادراک شده توسط توده های مردم و حتی حاکمیت شده و نهایتاً پراکندگی و اختلاف در کنشهای فردی اجتماعی مردم و حاکمیت در مسیر پیشرفت کشور منجر شده است. وجود ضعفهای فرهنگی در جامعه ایران (علیرغم عظمت کلی این شخصیت) نیز زمینه و بستر را برای واقع شدن این نقایص فراهم میکند. در حالی که ایران امروز یک «قدرت در حال ظهور» است و همه چالش های شدیدی که با آن دست و پنجه نم می کنیم به جهت جلوگیری از محقق شدن اقتصاد مقاومتی و رونق گرفتن تولید به عنوان آخرین خان گلوگاهی پیشرفت است.
اگر کمی به گذشته برگردیم، تمدن اسلامی قرن چهار و پنج، ستاره پرفروغی که نشان دهنده عظمت شخصیت ایران اسلامی است. بزرگی شخصیت ملی ایرانیان مومن با تحلیل شخصیت قهرمانهای ملی تاریخی قابل توصیف است. شخصیتی آزاده، عزتمند و جوانمرد که می توان در ملاصدرا، شیخ بهایی و دیگر بزرگان یافت. هرچند افول این شخصیت را نیز می توان با قدرتمند یا میاندار شدن افراد حقیر در برابر دنیا چون شاهان قاجار، یا حقیر در برابر غرب مثل میرزا ملکم ها، یا حقیر در مقابل هر دو مثل شاهان پهلوی، توجیه کرد. نتیجه آنکه می توان گفت، نارضایتیهای عمومی شکل گرفته بین حکومت و تودههای مردم در طول تاریخ، بهعنوان واکنشی بهتحقیر شدن شخصیت عزتمند، آزاده و عیار مسلک مردم ایران، و یا تحقیرشدن عواملی که به او هویت مستقل و عزتمند داده مثل اسلام و تشیع حتی در دورهی رفاه ظاهری مردم، رقم خورده است. مانند اواخر دورهی پهلوی دوم، که تحقیر شخصیت ملی موجب نارضایتی عمومی از حکومت شد.
اوج ثمر دادن این دو سرمایه تمدنساز (شخصیت ملی ایرانیان و اسلام) در قالب پیروزی انقلاب اسلامی، و باز شدن مسیر برای «پیشرفت عزتمندانه» بود که خواسته نهایی این ملت تاریخ ساز است. آغاز شدن حرکت تاریخی ملت ایران برای خلق «الگوی پیشرفت جوانمردان و احرار» برای اولین بار در تاریخ پس از غیبت رخ داد و موجب بیداری بسیاری از جهانیان شد. چه بسیارند تک ستاره هایی که با همین نگاه، هریک به اندازه نور خود، این مسیر بزرگ تاریخی را روشن و عظمت راه طی شده و چگونگی رسیدن به افق پیشرو را نمایان کرده و می کنند. کیمیای پیشرفت در الگوی احرار، نه انباشت سرمایه و دامن زدن به رقابتهای تبیین شده در الگوی تکامل داروین، که «مجاهدت جمعی برای محقق کردن هندسه موردنظر خداوند در حیات اجتماعی» و ایستادگی در برابر دشواریهای این مسیر است.
امام خمینی (ره)، استخراجکننده اکسیر باطنی ملت ایران و معجزه تمدنی نهفته در اسلام بود و هم او اولین کسی بود که با بصیرت نافذ و الهی خود از لایههای رویین جامعه که خمودی، کژی یا هوس را در جمعی از مردم انعکاس میداد، عبور کرد و گوهر پنهان در اعماق وجود این ملت را شناخت. برای اثاره کردن دفینههای ارزشمند پنهان در وجود ملت قیام کرد و در اولین گام تلاش کرد که امت خود را نیز به عظمت شخصیت خودآگاه کند و به او کرامتی برگرفته از نگاه اسلامی بخشید. تا این باور و یقین به بزرگی انسان اسلامی و قدرت او در متحول کردن تاریخ و عالم، در او عزمی پولادین برای رقم زدنی پیشرفت بیبدیل و ساختن آیندهای شوقانگیز ایجاد کند. پانزده سال زمانی بود که برای رساندن این باور به تودههای ملت ایران و حرکت دادن اقیانوس بزرگ ملت ایران نیاز بود.
اما این ابتدای مسیر بود و تا رسیدن به قله بایستی قدری صبور بود. موانعی دیگری نیز در این مسیر هست. پوشاندن شخصیت عظیم ملی ایرانیان و ظرفیت های جامعه ساز اسلام برای تودههای مردم (از طریق انکار یا تحریف آن) موجب اختلال در ادراک، میل و یا عزم تودههای مردم برای پیشرفت اسلامی ایرانی شده است. در این میان پوشاندن و یا نمایاندن حقیقت شخصیت ملی و یا ظرفیت اسلام، امری است که تنها در دست خواص و رهبران اجتماعی است. خواص و سررشتهداران جامعه، در هر دورهای بهتناسب شخصیت اجتماعی که بر جمع آنها غلبه دارد؛ دو سرمایه تمدن ساز ایران را در دوگانه حقیر یا عظیم جایابی کرده، و مسئولیت اجتماعی خود را در اثاره این سرمایه های عظیم برای ایجاد تمدنی مستقل و یا انکار و پوشاندن آنها برای هضم کشور در تمدن غرب تعریف میکنند. و این مبارزهای است که پس از اولین مواجهههای ایران با غرب در زمان قاجار آغازشده است.
عامل دیگری نیز بر این کندی ها موثر است. این عامل ناکارآمدی ناشی از ضعف جریان انقلابی در حکمرانی و پیشبرد اهداف انقلاب اسلامی در جامعه، به ویژه در دنبال کردن سه عنصر کلیدی پیشرفت یعنی تولید فکر، پرورش انسان و نهاد سازی است. تولید فکر اعم از اندیشه های مبنایی، الگوسازی و سیاست است. پرورش انسان نیز شامل پرورش توده های مردم مومن و مقاوم و نیز مدیران جهادی و انقلابی است. نهاد سازی نیز برای استخراج کردن ظرفیت ایمان های مردم و تبدیل کردن این ایمان به عمل صالح ضروری است. مسئولیت اصلی در پیگیری دو عنصر اول با حوزه و دانشگاه بوده است، و عنصر سوم نیز در اختیار دولت به معنای عام آن (ونه صرف قوه مجریه) بوده است. به امید روزی که بتوان با دستیابی به حیات طیبه (در مقابل یک زندگی معمولی) و ایجاد دولت اسلامی، بستر رسیدن به جامعه اسلامی، امت اسلامی و در نهایت تمدن اسلامی را محقق نمود. دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت با هدف ترویج فرهنگ و گفتمانسازی در مسیر مردمی سازی، میزبان برگزاری این نشست بود. پیشنهادات شما پژوهشگران در بهبود این مسیر راهگشا خواهد بود.