شرحی مختصر از کتاب
به گزارش «رساگفت»: این کتاب نگاهی به دولتهای نفتی و به ویژه دولت نفتی ایران دارد. همچنین مشکلات وحشتناکی که دامنگیر دولت نفتی میشود را با قلمی متفاوت بیان نموده است.
از ادبیات و بیان خاصی بهره میبرد که بعضا حالت طنز دارند. مثلا استفاده از کلمه الیق به جای لایقتر و حتا به جای حتی. همچنین یکی از پرکاربردترین لغات طنزگونه و انتقادی این کتاب، استفاده از واژه سه لتی است.
سه لتی درواقع طعنه به مدیرانی هست که در دولت کار میکنند اما واقعا کم ارزش و یا بعضا بی ارزش و حیل و میل کننده بیت المال هستند.
در بخشی از کتاب اشاره به این شده است که نباید نان به نرخ نفت خورد و میشود غیرنفتی هم کار کرد و هم اینکه میتوان به صورت غیرنفتی صادرات هم داشت.
اهمیت لقمه حلال
نویسنده، لقمه حلال را به کسب و کار ارتباط میدهد و اینکه خدای نخواسته حلال نبودن نان و لقمه میتواند افراد را در کربلا در مقابل امام حسین علیه السلام قرار دهد.
504، 404، 405!
مثالی جالب در کتاب مشهود است که میگوید پژوی 504 و 404 زمانی در فرانسه در دهه هفتاد میلادی روی بورس بودند. اما به مشکل مصرف سوخت برخورد کردند. لذا شرکت پژو به دانشگاهها رو آورد و مدام پول تزریق کرد و نیتجه شد پژوه 405 که ماشین سال کلاس B اروپا شد.
اما ایران خودرو؛ بازار رقابتی را اصلا نمی بیند (در داخل) و در خارج هم تعرفه گمرکی باعث میشود که بی رقیب بماند. در بدترین حالتی که برای این شرکت متصور شویم، برای رهایی از بحران، سراغ دانشگاههای صنعتی امیر کبیر و علم و صنعت و شریف نخواهد رفت. میگوید اگر مشکلی برایم پیش بیاید هزاران نفر بیکار میشوند و کذا و کذا. لذا سراغ مدیر بالادستی میرود و نهایتا چسبیدن به شیر نفت.
لذا اینجاست که نفحات نفت، برای نابود کردن تولید علم بومی به کار برده شده است.
کتاب اشاره به این دارد که قانون برای کشف متخلف نیست بلکه برای این هست که کارها سریعتر و ایمنتر انجام شوند.
بعضی مواقع قوانینی هستند که به جای اینکه کارساز باشند، کارها را خراب میکنند. مثلا برخی قوانین کار باعث میشود که کارفرما به جای اینکه علاقه به تولید و کار کارآفرینانه داشته باشد، سراغ کارهای خدماتی و غیرکارآفرینی میرود تا به تبعاتش دچار نشود.
در بخشی دیگر، کتاب به مناطق آزاد اشارهای دارد. اینکه در دهه هشتاد میلادی در کشور پرسیده میشد که از کجا آوردی؟ این نشان دهنده دخالت بیش از حد دولت بود و باعث فراری داده شدن سرمایههای ایرانی شد.
مناطق جنگی جنوب و فرصت توسعه و پیشرفت
یکی از نکاتی که کتاب با حسرت به آن اشاره دارد این است که سالیانه دو میلیون زائر مناطق جنگی جنوب داریم اما حتی آب معدنیها را هم با خودشان میآورند. حتی گازوییل را هم در شهر خود میزنند. دو میلیون زائر میتوانست انقلابی اقتصادی در خوزستان ایجاد کند.
دولت زمانی پاسخگو هست که مواجب بگیر دولت باشد اما اینجا دولت، نفتی هست و لذا مواجب بگیر، ملت هستند.
به عقیده نویسنده، تنها راه درست شکل گیری تحزب واقعی در ایران، خصوصی سازی است. به همین دلیل، دولت، بزرگترین مانع اصل 44 است.
بخش خصوصی نماینده میخواهد. اما نمایندگان مجریه و مقننه و قضاییه هم نفتی هستند.
دولت مثل هر موجود زنده دیگری اول به بقای خودش فکر میکند. مثلا نهضت سوادآموزی و سازمان بهزیستی را در نظر بگیرید. هر چه تعداد باسوادها و خدمات گیرندگان سازمان بهزیستی، بیشتر شود باید سازمانشان کوچکتر شود؛ اما در ایران، برعکس است. اینها به جای کوچک شدن، دارند فربهتر میشوند.
از طنزهای تلخ بیان شده در کتاب این است که مدیر به شلنگ نفت میچسبد و تا میتواند کارمند و دفتر و دستک درست میکند تا بگوید بستن شیر نفت، پرهزینه است و هزینه اجتماعی به همراه دارد و تازه باید شروع کند به کارتراشیدن برای اینها.
توسعه نباید فقط عرضی باشد و در کنار توسعه عرضی باید توسعه طولی هم داشته باشیم. در ایران یک تومان سود را به سمت دو تومان سود میبریم که این باعث میشود بدنه رشد کند و عریض و طویل شود. اما در برخی دیگر از نقاط دنیا یک دلار سود میکنند سعی میکنند کار کنند که یک شعبه دیگری بزنند که از آن شعبه هم یک دلار دیگر سود به دست بیاورند. لذا رشد آنها طوری میشود که مثل مک دونالد در بسیاری از نقاط دنیا دیده میشوند و رشد ما طوری میشود که همان یک شعبه را طوری گسترش میدهیم که پارکینگ و فضای سبز و امثالهم داشته باشیم.
فروپاشی شوروی و راهگشا نبودن لیبرال دموکراسی
بعد از فروپاشی شوروی، غربیها گفتند لیبرال دموکراسی است که باعث فروپاشی شوروی شد؛ ولی این تحلیل اشتباه بود چون جنس فروپاشی شوروی، مردمی نبود. دولتمردان شوروی دلبسته غرب شده بودند و همین باعث شد که از درون، خودشان طراح فروپاشی باشند. در واقع اقتصاد بزرگ دولتی بود که شوروی را زمین زد.
ابتدا باید کار کرد و سپس نظریه پردازی کرد و نه اینکه ابتدا کتاب خواند و بعد وارد عمل شد.
صنعت سرگرمی
اروپای 50 سال آینده به 4 روز بیکاری و سه روز کار میرسد. الان برای ما خنده دار است اما صنعت سرگرمی بالاترین صنعت خواهد بود. اعم از رستوران و استادیوم و بازیهای رایانهای و پارک و شهر بازی و امثال آن.
لقمه نفتی
در نهایت، کتاب اشارهای به مثالی دارد که میگوید دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگری به زور بازو نان خوردی. این مطلب ناظر به این است که جوان متعهد ایرانی باید در نظر بگیرد که ممکن است لقمه نفتی شبههناک باشد و فقط ساعت ورود و خروج نیست که سنجش کارش را رقم خواهد زد.
دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت با هدف گفتمان سازی «تعالی اجتماعی» در سایت «رساگفت» به معرفی کتابهایی در این زمینه می پردازد.