به گزارش «رساگفت»: چهل و دومین نشست عصراندیش به نقد و بررسی مستند جوانمرگ، داستان شکلگیری و فراز و فرودهای نهاد جهاد سازندگی در طول حیات سیاسی کوتاه خود، اختصاص داشت.این مستند که از تولیدات مشترک مرکز مستند سفیرفیلم و سیمافیلم است، به کارگردانی سعید فضل زرندی و تهیهکنندگی مشترک او با محمدرضا امامقلی بوده است.
پس از اکران این مستند، شرکتکنندگان در جلسه، به بیان دیدگاههای خود پرداختند که در ادامه تشریح میشود.
یکی از نکاتی که در رابطه با شکلگیری ساختارهای بروکراتیک حائز اهمیت است، اثرات مثبت و منفی ساختارمند شدن بر فرآیند حل مسئله در آن نهاد است.پس از گذشت چند سال از فعالیت جهاد سازندگی، عدهای در داخل و خارج این نهاد، ایده تبدیل آن به یک وزارتخانه را مطرح کردند.از یک سو، موافقان این ایده، ایجاد نظم در فعالیتها، توان چانهزنی بیشتر به عنوان یک نهاد حاکمیتی و افزایش امکانات و بودجه را علت پیشنهاد خود مطرح میکنند.از سوی دیگر، عدهای در مخالفت با این ایده، معتقدند ادغام در وزارت کشاورزی، چابکی در حل مسائل و تصمیمگیری را از این نهاد مردمی گرفته و آن را دچار روزمرگی میکند.نکتهی مهم آن است که همهی این اتفاقات در بحبوحهی جنگی صورت میگیرد که هیچ دورنمای مشخصی برای پایان آن (حداقل در سال 1362) قابل تصور نیست.
برای فهم بهتر اثرات این تصمیم بر عملکرد این نهاد مردمی، بایستی ابتدا فهمی عمیق از ساختار و فرآیند اجرای یک طرح در جهاد سازندگی داشته باشیم. همانطور که در کتاب رسم جهاد هم اشاره شده است، ساختار تشکیلاتی جهادسازندگی از یک شورای مرکزی، نماینده شهرستان و شورای روستا تشکیل شده بود.
در کنار این ساختار، در سطح شهرستان، کمیتههای تخصصی نیز وجود داشت که بیشتر از افراد متخصص و مهندسین هر حوزه نظیر آب، کشاورزی، مسکن و ... شکل گرفته بود. نکتهی مهم آنکه علاوه بر شناخت و اعتمادی که بین شورای مرکزی و نمایندگان شهرستانها وجود داشت، در تصویب طرحها، عملاً شورای مرکزی، تابع تصمیمات شورای روستا بود. چون احاطهی شورای روستا بر مسائل کفِ جامعه روستایی و اولویتبندی آنها بیشتر بود.
از سوی دیگر، طرح، بایستی با همراهی و همیاری خود مردم صورت میگرفت. نکتهی حائز اهمیت بعدی، نحوهی بودجهریزی و مدیریت منابع بود. عموم طرحهای جهادسازندگی با بخشی از منابع مورد نیاز که توسط مردم تامین میشد، شروع شده و پس از اتمام یا در حین آن، منابع مورد نیاز تامین میشد. این بدان معنی است که طرحها، معطل دریافت منابع نمیماند و اعتماد و برنامهریزی مشارکتی مردم، منجر به پایداری و اجرای صحیح طرحها میشد.
البته قبل از ادغام جهاد سازندگی در وزارت کشاورزی، نقدهایی به فعالیت آن توسط گروههای مختلف وارد میشد. از جمله اینکه اجرای طرحها از دقت کافی برخوردار نیست. به طور مثال، کیفیت اجرای طرحی که توسط مهندسین وزارت نیرو برای توسعه زیرساخت انجام میپذیرفت، در ظاهر، بالاتر از انجام طرحها به وسیلهی افراد غیرمتخصص و بومی بود.
اما نکتهی اصلی آن بود که سرعت حل مسائل در نهاد جهاد سازندگی به قدری بالا بود که کیفیت کمتر در اجرا چندان به چشم نمیآمد و در کنار آن، بروکراسی تصویب، اجرا و نظارت طرح که در ساختارهای رسمی و وزارتخانهها انجام میشد، بسیار زمانبر بود و در بسیاری اوقات براساس اولویتهای نظر مردم انجام نمیگرفت.
از طرف دیگر، با گسترش حجم فعالیتها، لزوم نظارت بر انجام پروژهها بیشتر حس میشد. شرایط جنگ و نوسانات بودجه، شوراها را ناگریز به انتخاب از میان پروژههای پیشنهادی براساس منابع محدود در دسترس میکرد. در چنین شرایطی، یک نگاه غالب در سطح حکمرانی کلان کشور، سعی در تمرکز برنامهریزیها جهت سهولت در نظارت داشت. همهی این عوامل در کنار هم منجر به پررنگترشدن ایدهی ادغام جهادسازندگی در وزارت کشاورزی شد. شهادت دکتر بهشتی که به نوعی پدر معنوی جهاد نیز به شمار میرفت نیز، تاثیر بهسزایی در این موضوع داشت.
به عنوان جمعبندی میتوان اینگونه بیان کرد که جهاد سازندگی به عنوان یک نمونهی بینظیر از ساختارهای مردمی برای حل مسائل، عملاً در یک سیر طبیعی، در بدنهی بروکراسی کشور حل شد. اگرچه بسیاری از افرادی که سابقهی فعالیت در جهاد سازندگی را داشتند، پس از انحلال در بدنهی دولتهای مختلف در سطح وزرا، به فعالیت پرداختند و عدهای دیگر نیز در سایر نهادها نظیر بسیج سازندگی، سنگرسازان بیسنگر و غیره، به فعالیت خود ادامه دادند. تفکر کار جهادی را میتوان در کالبدی دیگر در اردوهای جهادی که از دههی 80 در کشور شروع شد مشاهده کرد. هرچند بسیاری معتقدند هیچ ساختار و تشکیلاتی با گذشت بیش از سی سال از انحلال جهادسازندگی، نتوانسته است خلأ آن را در ساختار حکمرانی کشور پر کند.
دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت با هدف ترویج گفتمان حکمرانی مردمی و مردمیسازی امور، اقدام به برگزاری نشستهای هماندیشی عصراندیش با هدف رسیدن به الگوی مطلوب تعالی اجتماعی مینماید.