به گزارش «رساگفت»: پنجاه و هشتمین نشست «عصراندیش» با موضوع «نقد و بررسی کتاب پساتوسعه» اثر مجید رهنما با حضور خانم ساجده شکری، پژوهشگر دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت برگزار شد. این نشست به بیان نظرات یکی از افراد صاحبنام در حوزه توسعه و آثار بلندمدت آن اختصاص داشت.
مجید رهنما، پس از دریافت دیپلم ادبیات، لیسانس حقوق و فوق لیسانس اقتصاد سیاسی در بیروت، برای ادامهی تحصیل به پاریس رفت و دکترای حقوق گرفت. او اولین وزیر علوم کابینهی امیرمنصور هویدا، درست در زمان تفکیک وزارت آموزش و پرورش از آموزش عالی است. دپلمات برجستهای که دبیر اول کمیته سفارت ایران در مسکو و نماینده دائمی ایران در سازمان ملل متحد است. کسی که با رها کردن سمت خود در دولت، به 100 روستا در لرستان رفته و شروع به انجام پروژههای توسعه مشارکتی می شود. در همین حین، موسسه ایرانی مطالعات توسعه بومی را پایهگذاری کرده و پس از آن برای تدریس دروس فقر و پساتوسعه در دانشگاه برکلی کالیفرنیا مشغول می شود. او در این کتاب معتقد است آسیبدیدگی فرم و محتوای جامعه از فرآیند توسعه قابل جبران نیست. او همچنین توسعه را بیشتر به صورت عامل تقسیم، طرد و تبعیض در نظر می گیرد تا عاملی برای هبستگی تازه بین منافع پسااستعماریها و رهبران ملی که برای پابرجا اختن قدرت به آن احتیاج داشتند. چرا که توسعه جنگی سنگدلانه در ستیز با سنتهای دیرینه است.
رهنما معتقد است پساتوسعه، روایتی از شکست است که از زبان بازندگان، بازگو می شود. تفتیشگران عقاید مدرن، عقاید پساتوسعه را خرابکارانه می نامند در حالی که رهنما از دیدگاه کاردینال آرنس، خرابکاری را چرخاندن وضعیت و نگاه کردن به آن از سوی دیگر می نامد. چرا که معتقد است بیمایگان فقیر نیستند بلکه آزادند. مشابه نگاه آرماتیاسِن که رسیدن به بسترهای واقعی آزادی را به معنای توسعهیافتگی قلمداد می کند.
بخشی از کتاب به مصاحبه رهنما با ایلیچ، محقق و پژوهشگر توسعه می پردازد. رهنما نقل می کند که ایلیچ نسبت به هنر رنج بردن دغدغه داشته و تاریخ برخورد ملتها با رنجهایشان را با علاقه پیگیری کرده است. یکی از مواضع نقد او نسبت به برنامه توسعه و مدرنیته از بین بردن شیوههای تحمل رنجها در بین ملتهاست. از قضا موزه منتقدان ایلیچ هم روی این نقطه تمرکز دارد که او مخالف گذر ملتها از رنج است. ایلیچ می گوید: مشکل اصلی من با توسعه روی آیینهای آن متمرکز شده است. این آیین ها تنها اهدافی خاص مانند آموزش و پرورش یا ترابری نیستند بلکه یک حالت ذهنی غیر اخلاقی هم به وجود می آورند. به این معنا که دنبال هیچ گشتن را به ناچار به ارزش تبدیل می کنند. حالت رضایت از اکنون (بسندگی) را از فرد گرفته و او را به سرخوردگی دچار می کند و در نتیجه همه پیوسته در تمنای چیز بهتری هستند که در آینده ای مبهم نهفته است.
ایلیچ نگران است که توسعه ذهنها، دلها و آیینهای اجتماعی را آلوده کند نه به این خاطر که زیبایی بی همتای اکنون را از بین می برد و پاک می کند بلکه از این گذشته به این دلیل که “ما” را ناتوان می کند. “ما” مشخصه شرایط مردمی بود که مانند گلی از سهیم شدن خوبی زندگی همدلانه و دوست کامیابانه شکفته شده بود. مای جدید که مخالف مای سنتی است، به صورت آماری در ستونهای گرافیکی بازنمایی می شود. ایلیچ معتقد است: “ما زندانی نهادها هستیم: کارخانه ها، رسانه ها، مطبوعات، بیمارستان ها، حکومت، مدرسه و … بسته هایی از کالا خدمات را ارائه می دهند که رویکرد ما نسبت به دنیا را در بر می گیرد.”
به عنوان جمع بندی، رهنما معتقد است، نسخههای توسعه در کشورهای کمتر توسعه یافته درواقع با از بین بردن ساختارهای اجتماعی و فرهنگی جامعه هدف، سعی در تحمیل فرهنگ جدیدی دارد که عموماً در هیچیک از جوامع بیرونی قابل انطباق نیست زیرا فرم و محتوای توسعه عملاً از بسترهای فرهنگی اجتماعی هر جامعه شکل می گیرد و جداسازی آن عملاً کارکرد جمع این دو را مختل می کند.
دانشگاه توسعه اجتماعی رسالت با هدف ترویج گفتمان پیشرفت و حکمرانی مردمی، میزبان برگزاری این نشست بود. پیشنهادات شما پژوهشگران در بهبود این مسیر راهگشا خواهد بود.