به گزارش «رساگفت»: کتاب «نیم دانگ پیونگ یانگ» شرحی است بر دیدهها و شنیدههای رضا امیرخانی از کشور کره شمالی که با محوریت پیونگ یانگ نگاشته شد. این کتاب در 344 صفحه، قطع وزیری و توسط انتشارات نشر افق به چاپ رسید و در فضای مجازی هم، میتوان از سایتهای طاقچه و کتابراه، آن را تهیه نمود.
نگارش این کتاب به صورت سفرنامهای است که با خواندن آن میتوانید بعضا به ریزترین موارد مربوط به سفری علمی پی ببرید؛ موارد مانند سرتکان دادنها یا حرف نزدنها در موقعیتهای مختلف. مفهوم این کتاب و وجه تسمیه آن، این مطلب است که اگر کل کره شمالی را شش دانگ در نظر بگیریم، نیم دانگش شناخته شد که آن هم البته شناخته نشد. کتاب، حاصل دو سفر نویسنده و تیم همراهش به کره شمالی است که هر کدام از سفرها با اتفاقات خاصی که به همراه داشتند، نگاه نویسنده را از این کشور شکل دادند که منجر به نگارش این کتاب، گردید.
بخش اول کتاب، جزئیات سفر را شامل میشود و بخش دوم کتاب، هم حالت سفرنامه دارد و هم حالتی شبیه به تحلیل؛ به ویژه اینکه سفرش به این کشور، همزمان بود با مذاکرات کره شمالی با آمریکا؛ مذاکراتی که قبلا شکست خورده بود و بعدا هم شکست خورد. کره شمالی، در نظر مردم جهان، به نوعی تعریف میگردد که برگرفته از نگاههای سیاسیون کشورهای مختلف و فراریهای این کشور است. اما اینها لزوما درست نیست و کره شمالی از درون، تعریف و چهره دیگری هم دارد. نویسنده به اثرات مخرب تحریم بر کشورها به ویژه کره شمالی تاکید دارد. در بحث تحریم، به تفاوتها و تشابههای دو کشور تحریم شده یعنی ایران و کره شمالی هم گریزی زده شد. یکی از گریزها این بود که آمریکا به عنوان مسبّب اصلی این تحریمها باعث شد در کره شمالی، تک صدایی به وجود بیاید و در ایران، بحثهای امنیتی و مسائل مرتبط با آن. همچنین در کره شمالی، مادرها بعد از زایمان، چند روز بیشتر در بیمارستان میمانند و نوزادان هم معمولا وزن استاندارد جهانی را ندارند. این به علت سوءتغذیه حاصل از تحریمهای آمریکا و امپریالیسم توصیف شد.
از شباهتهای ایران و کره شمالی، حرکت به سمت انرژی هستهای و تلاش برای داشتن تجهیزات نظامی و موشکی بیان شد. تفاوت این دو کشور در همپیمانان خارجیای است که ایران دارد (محور مقاومت) و کره شمالی اصلا ندارد. همچنین کرهایها دارای سلاحهای اتمی هستند و در موشکی نیز از ایران قوی ترند (ناگفته نماند که این کشور، موشک هستهای دارد، اما برق هستهای نه و بعضا از زغال سنگ برای تولید برق استفاده میگردد). در بحث مقایسه قدرت، قدرتِ سخت کره شمالی بیشتر از ایران و قدرتِ نرم ایران بیشتر از کره شمالی توصیف شد.
روستاهایی که امیرخانی مشاهده کرده، تراکتور و حتی تیلر نداشتند و با گاوآهن و خویش به کشاورزی میپرداختند. مدرسهای که دیده، وسایل نسبتا قدیمیای داشت و تقریبا چیزی به اسم آموزش آنلاین را مشاهده نکرد. بیمارستانی را که بازدید کرد، وسایلی قدیمی داشت. همچنین مزارع پرورش خوک، حتی بیشتر از گوسفند بود. در یک کلمه باید گفت کشاورزی در کره شمالی به صورت حکومتی است. یکی از صادرات این کشور هم کارگر است که احتمالا حقوقی بیشتر از کارگران داخلی میگیرند و البته حقوقشان اول به حزب داده میشود. کلا کشوری حزبی و یا شاید بهتر بتوان گفت تقریبا تکحزبی است. باید در نظر گرفت که حتی اگر بحث دیکتاتوری هم در کره شمالی مورد پذیرش ما واقع گردد، دیکتاتوریِ فردی نیست که مثل عراق در زمان حزب بعث یا لیبی در زمان قذافی باشد؛ بلکه دیکتاتوری حزبی است و با رفتن یک فرد، لزوما از بین نمیرود.
جریان زندگی در کره شمالی چگونه است؟
تعریف نویسنده از جریان زندگی در کره شمالی عبارت بود از تولد، ازدواج و مرگ. لذا درخواست کتبی داد که شاهد مراسم ازدواج یک زوج، شاهد به دنیا آمدن یک کودک و شاهد مراسم مردهسوزی یک مرده کره شمالی باشد. همچنین ورود به بحث فرهنگی که منجر به دیدارش با مشهورترین نویسنده کره شمالی شد نیز مطرح گردید؛ درخواستهایی که اتفاقات جالبی را با خود به همراه داشت.
کمتر زوجی را میتوان دید که دست به دست راه بروند؛ یا از هر 10 زن، یک زن، حلقه ازدواج به دست دارد. مراسم ازدواج در این کشور اگر در روستاها باشد در فضای باز و اگر در شهرها باشد در رستورانها و با تعدادی که کمتر از صد نفر هستند برگزار میگردد. پسر بزرگ خانواده طبق رسمی دیرین، بعد از ازدواج با پدر و مادر خودش زندگی میکند. طلاق در این کشور بسیار بد و آمار طلاق هم بسیار پایین است.
از اتفاقات خوبی که جای تقدیر داشت (که در جهان نمیشود) این بود که بچههای هفت تا ده ساله، صبحها به ترمیم دستی زمین چمن میپرداختند؛ همچنین سالخوردگان، علفهای هرز پارکها را میچیدند. این دو اتفاق را نویسنده مورد توجه قرار داد و گِلِه داشت از اینکه اگر همین دو اتفاق در غرب میافتاد، رسانهها توجهی ویژه به آن مینمودند؛ اما چون در این قسمت از جهان، یعنی در کره شمالی رخ میدهد، پوشش خاصی داده نمیشود.
از رسوم رایج این کشور، رسم مردهسوزی است؛ خانواده فرد متوفی، تا سه روز، متوفی را در خانه نگه میدارند و بعد از آن مردهسوزی انجام میشود. در این مراسم، فقط بستگان درجه یک حضور دارند و گاهی اوقات هم فقط یک نفر. ظاهرا بسیاری در این کشور، به زندگی بعد از مرگ اعتقادی ندارند و مذهبشان، جوچه است که ربطی به مسیحیت و بودا ندارد. شهروند کرهای میتواند در عین حال که مسلمان است، جوچه را هم پرستش کند!
خانواده، خط قرمز انسانِ کره شمالی
از نظر امیرخانی، خانواده در کره شمالی، معنایی بسیار قوی دارد؛ حساسیت نسبت به روابط زن و مرد بسیار بالا است و بعضی از موارد، فقط با ازدواج است که مطرح میشود، نه زودتر. ارتباطات، بسیار کنترلشده است و خبری از موارد غیراخلاقی بسیاری که در غرب رایج است، وجود ندارد. کره شمالی، مردمی دارد که خیلی با غریبهها گرم نمیشوند و شاید هم که به ایشان گفته میشود که گرم نشوند؛ مثلا با دیدن نویسنده و تیم همراهش، خندههای خود را جمع نموده و یا از وی و تیمش فرار میکردند. با خواندن کتاب میتوان فهمید که مجتمع کشت و صنعت به اسم جنگل در کره شمالی، متعلق به بنیادی است که خیریهای را اداره میکند و از مهمترین و جالبترین کارهایش، کمک به سیلزدههای کره جنوبی بود. پس میتوان نتیجه گرفت که کره شمالی هم، امکان کمک به مردم کره جنوبی را دارد و اینطور نیست که در کره شمالی، قطحی باشد یا کمکهای خیریه و روح کمک به انسانهای دیگر، وجود نداشته باشد.
سخن پایانی …
انتهای کتاب به دردسرهای تیم ایرانی در برگشت از کره شمالی اشاره دارد که اتفاقا آن دردسرها هم مربوط به تحریم بود؛ از معطلی در فرودگاه پیونگ یانگ و حتی احتمال لغو پرواز گرفته تا معطلی 10 ساعته در فرودگاه پکن. البته در فرودگاه پکن با یک شهروند کره شمالی برخورد کرد که برای تیم سه نفره ایرانی، هم غذای حلال آورد و هم رایگان.
یکی از ایراداتی که به این کتاب میتوان وارد نمود این است که در نقاط مختلف، از سیگارکشیدن حرف زد؛ به نحوی که انگار به صورت ناخواسته، نوعی تبلیغ سیگار کشیدن در کار است. البته انتظار نمیرفت که در کتابی علمی، چهرهای علمی با سابقهای علمی، تا این حد از سیگارکشیدن حرف زده شود. اما در مجموع، با خواندن این کتاب، تصور هر خوانندهای نسبت به کره شمالی، تا حدود زیادی تغییر میکند.